26 دی 1395, 13:59
«گیتا» چند حسن بزرگ دارد که در ابتدای فیلم بیشتر به چشم میآیند و وخودنمایی میکنند؛ اول آنکه فیلمساز دست روی سوژه و داستانی خارج از کلیشههای جاافتادهی اکثر آثار خانوادگی/اجتماعی این سالها گذاشته و قرار نیست مثلا روایتگر شک همسرها به هم یا روایت فلاکت مالی خانواده و مصیبتهای بعدیش یا چیزهایی از این قبیل باشد. اتفاقا فیلمساز به درستی از تصویر کلیشهای خانوادههای- طبقه متوسط شهری- این سالهای سینمای ایران فاصله گرفته، اینبار از مشاجرههای اعصاب خردکن زن و شوهری خبری نیست، از مشکلات مالی و بیکاری- بدون هیچ پرداخت عمیقی از ماجرا- خبری نیست و مرد فیلم هم یک پدر خستهی شکاکِ بیاعصاب نیست و درست برعکس؛ پدر- و شوهری- است همراه و همدل.
فیلم ایدهی داستانی بدی هم ندارد؛ پسرجوان خانوادهای در خارج از کشور مشغول تحصیل است اما بر اثر یک تصاف میمیرد، بعد از فوت پسر اما میفهمیم که او میدانسته که فرزند اصلی پدر و مادرش نیست و درواقع در مدت اقامت در خارج از کشور نیز با مادر واقعیش رابطه داشته و….همین مادر دوم-که بچه را بزرگ کرده- را دچار بحرانی شخصی میکند……
تا اینجا همهچیز خوب است اما مشکل آنجاست که همهی این ویژگیهای مثبت تا نیمی از فیلم کارکرد دارد و وقتی فیلم نمیتواند بحران شخصیت اصلی فیلمش را تبدیل به مسئلهی مخاطب کند، مخاطب نیز طبعا به سختی خواهد توانست فیلمی را تحمل کند که تماما حول سوالها و تنهاییها و عذاب وجدانهای شخصیتی میچرخد که با او هیچ همذاتپنداری یا حس نزدیکی ندارد و بحرانش را درک نمیکند.
به همین دلیل «گیتا» اولین ساختهی مسعود مددی گرچه نکات مثبت بسیاری برای امیدوار بودن به ادامه راه کارگردانش دارد، اما درنهایت یک تلهفیلم خوشساخت است که نیازی به دیدنش در سینما نیست و در صورت تماشا در یک بعد از ظهر جمعه در تلویزیو شاید بتواند مخاطب را راضی کند.
منبع :sourehcinema.ir