فیلم نوشت فیلم نوشت

سه ملاحظه اخلاقی پیرامون یک روز بخصوص
سه ملاحظه اخلاقی پیرامون یک روز بخصوص

سه ملاحظه اخلاقی پیرامون یک روز بخصوص

یک روز بخصوص فیلمی با موضوع پیوند عضو و در مضمونی با دامنه «انتخاب اخلاقی در شرایط سخت» است. این دامنه مضمونی وسیع البته می‌تواند با واژه‌های انضمامی‌تر اخلاقی(همچون دروغ و رشوه و...) و نیز با واژگان انتزاعی‌تر(همچون ایثار و مروت و...) تفسیر شود. با این حال به نظر می‌رسد فیلم از حیث موضوع و مضمون در خور تامل و اثرگذار است.

مقاله

نویسنده علیرضا آرام
سه ملاحظه اخلاقی پیرامون یک روز بخصوص

یک روز بخصوص فیلمی با موضوع پیوند عضو و در مضمونی با دامنه «انتخاب اخلاقی در شرایط سخت» است. این دامنه مضمونی وسیع البته می‌تواند با واژه‌های انضمامی‌تر اخلاقی(همچون دروغ و رشوه و...) و نیز با واژگان انتزاعی‌تر(همچون ایثار و مروت و...) تفسیر شود. با این حال به نظر می‌رسد فیلم از حیث موضوع و مضمون در خور تامل و اثرگذار است. سابقه قابل دفاع کارگردان این فیلم در سینمای ایران و پیشینه او در خلق آثاری با محوریت دین و اخلاق، تحلیل این فیلم از دریچه اخلاق را موجه می‌نماید. در عین حال، اتفاقات فیلم به شکلی پیش می‌رود که ذهن بیننده را با دشواری‌های رعایت حریم اخلاق درگیر می‌کند.

اهداء عضو و اقدامات چندلایه در پیوند آن از مسائلی است که غالبا فرد مبتلا و افراد دخیل در فرآیند اهداء را درگیر حوادث تاثّربرانگیز نموده و به فراخور شرایط، ملاحظات اخلاقی خاصی را برجسته می‌سازد. در این نوشته با درنگ بر سه ملاحظه اخلاقی، زوایایی از موضوع و مضمون این فیلم را بازبینی خواهم کرد.


تاملی در موقعیت اهداء عضو

اهداء عضو کنش و واکنشی جدید نسبت به مساله پرقدمت مرگ و زندگی است. در این‌جا به تناسب حیات و آگاهی فرد اهداء کننده، اختیار او در اهداء عضو مورد توجه قرار می‌گیرد. به طور کلی فرد اهداء کننده را در سه وضعیت ارادی، غیرارادی و ضدارادی می‌توان تصور کرد. در وضعیت نخست، فرد با اختیار خود و عمدتا پیش از زوال آگاهی منتهی به مرگ، تصمیم به اهداء عضو می‌گیرد. اما در وضعیت غیرارادی، فردی که پرونده اهداء عضو او گشوده می‌شود، پیش‌تر تصمیمی در این باره را به ثبت نرسانده است. در این وضعیت، بستگان بیمار تصمیم به اهداء یا امتناع از اهداء عضو خواهند گرفت. نهایتا در وضعیت ضدارادی، علی رغم این‌که عدم رضایت فرد برای اهداء عضو در جایی به ثبت رسیده و این نارضایتی برای وراث احراز شده است، مسیر اهداء عضو پیموده می‌شود.

در مقام سنجش اخلاقی این سه وضعیت، روا بودن وجه نخست(که رضایت بیمار را به همراه دارد) و نیز ضداانسانی بودن وجه ضدارادی، واضح است. اما در باب اقدام به یا امتناع از اهداء عضو در وضعیت غیرارادی باب گفت‌وگو همچنان مفتوح است. در عین حال به نظر می‌رسد با رجوع به ارزش‌های اخلاقی فرد بیمار- که غالبا با سوال از مطلع‌ترین فرد نسبت به دنیای ذهنی او انجام‌پذیر است- می‌توان رضایت یا اکراه تقریبی او را نسبت به وضعیت اهداء عضو تحصیل کرد.

اما در این میدان، فرد دریافت کننده عضو نیز مورد توجه است. در وضعیتی مشابه آن‌چه در فیلم یک روز بخصوص روایت می‌شود، نزدیکان فردی که نیازمند دریافت عضو است، نسبت به تقدم یا تاخر دریافت عضو، حساس‌اند. این حساسیت، آنان را به طرقی عمدتاً غیر اخلاقی(که در جامعه امروز ما تحت عنوان کلی‌تر «پارتی بازی» قرار گرفته است) نزدیک می‌کند. پیداست که در چنین مواقعی اگر دریافت عضو با تاخیر انجام شود، حیات فرد بیمار به خطر خواهد افتاد. اما آیا فرد بیمار و نزدیکانش اخلاقا می‌توانند خود را مقدم بر سایر نیازمندان اهداء عضو تلقی کنند؟ آیا نسبت خانوادگی و تعلق عاطفی میان افراد، مجوزی برای دست بردن در نوبت اهداء عضو خواهد بود؟ این همان درنگ لازمی است که طرح و بررسی آن به درک موقعیت مفروض در فیلم یک روز بخصوص یاری می‌رساند و نگاه تیزبین و مساله محور سازنده اثر را تشریح می‌کند.

 

تعقیب این پرسش که در چنین موقعیتی از کدام منظر می‌توان به مساله نگریست؟ بحثی است که در ملاحظه سوم این متن بدان توجه خواهم کرد.‌


ارزیابی خرید و فروش عضو به عنوان یک شغل

اما مساله دیگری که در فیلم یک روز بخصوص مورد توجه قرار گرفته، نقش دلالی در اهداء عضو است. البته این شواهد نشان می‌دهد در زیرپوست شهر اتفاقاتی جریان دارد، که بخشی از آن در فیلم منعکس شده است. با این حال، گام‌هایی برای تامل بیش‌تر و پرداخت مستندتر به این موضوع همچنان مورد انتظار است.

در یک ملاحظه کلی در این باب، این پرسش اخلاقی برجسته می‌شود که آیا دلالی در خرید و فروش عضو رواست؟ با توجه به وضعیت حساس و حیاتی این تجارت که به خودی خود مسیر را به سمت بازار سیاه سوق می‌دهد، به سختی می‌توان از اخلاقی بودن عمل دلالان عضو دفاع کرد. در عین حال، حمایت بیش‌تر خیرین، نظارت پیوسته نهادهای مدنی و اطمینان از تعهد یکپارچه‌ی دستگاه‌های مسوول نسبت به رعایت اولویت در پذیرش و اهداء، روزنه‌های امیدی است که به سهم خود وساطت فرد دلال را کمرنگ می‌کند. در کنار این‌ها می‌توان وضع قوانین و نظارت بر رعایت آن‌را راه حلی در تقویت مناسبات انسانی اهداء عضو معرفی کرد. در نهایت به نظر می‌رسد همین تقویت بعد انسانی، در کاستن از وجه تجاری اهداء عضو موثر خواهد بود.



با این حال خانواده فرد بیمار نیز(در هر دو موقعیت اهداء کننده یا نیازمند اهداء) به سهم خود می‌توانند مسیر دلالی در این موضوع را تقویت یا تضعیف نمایند. یکی از راه‌های مسدود کردن دلالی در این موضوع گنجاندن این عمل بر مدار ضوابط اخلاقی موجود در قاعده طلایی است. در فرصت پیش رو، این بحث را تحت وضعیت تزاحمات اخلاقی دنبال خواهم کرد.

تزاحمات اخلاقی و قانون طلایی

یکی از مهم‌ترین مسائل مطرح در فیلم یک روز بخصوص، ضرورت گزینش بهترین کنش، به وقت تزاحم منفعت شخصی و خیر دیگری(یا به عبارت کلی‌تر خیر همگانی) است. در چنین وضعیتی، فرد تصمیم‌گیرنده در معرض انتخابی است که اگر طی آن به گزینه «نفع شخصی» رای دهد، پیامدهای بلندمدت و البته ناگواری را برای جامعه رقم خواهد زد.

با بازگشت به بحث دلالی یا پارتی بازی در این موضوع، می‌توان پرسید که وقتی فرد عزیزی از یک خانواده گرفتار در مساله مرگ و زندگی و اهداء عضو است، آیا اقدام به خرید فوری عضو در بازار سیاه یا جابه‌جا کردن اولویت در این باب اخلاقا رواست؟ دیدگاه عاطفه‌گرایانه در اخلاق، چنین اقدامی را با فرض این‌که از سر عاطفه فردی و گرایش خونی و خانوادگی صورت پذیرفته باشد، مُجاز می‌شمارد.(1)اما دیدگاه رقیب هم در این موضوع در خور تامل است.

در فلسفه اخلاق معاصر، «قاعده طلایی» را به عنوان معیار یا توصیه‌ای معتبر در گزینش بهترین تصمیم اخلاقی به وقت تزاحم میان نفع فردی، سهم دیگری و خیر عمومی معرفی می‌کنند. مطابق توصیۀ قاعدۀ طلایی لازم است «با دیگران به‌ گونه‌ای رفتار کنیم که می‌خواهیم با ما همان‌گونه رفتار شود.»

البته تقریرهای موازی یا بعضاً متفاوتی از این قاعده ارائه شده که به وقت حاجت موشکافی در آن‌ها به درک بهتر بحث کمک می‌کند. اما سخن اصلی این قاعده ساده و قابل فهم بوده و علی‌الادّعا قادر است تا به زبانی همگانی در عرصۀ اخلاق جهانی تبدیل شود. مرور تاریخچۀ این قاعده و ذکر تقریرهای بعضاً متفاوتی که از آن ارائه شده، همراه با تشریح گسترۀ کارایی آن، به ایضاح بحث یاری خواهد رساند. قدمت قاعدۀ طلایی را به قدر حیات ادیان جهانی و منطقه‌ای(موجود یا تاریخی) ارزیابی کرده‌اند. ظاهرا این قانون در فواصل سال‌های 800 تا 200 پیش از میلاد ظاهر گردیده(یا دست کم شهرت یافته و عالمگیر شده) است. به باور جان هیک، در چین کنفوسیوس، منسیوس، لائوتزه و موتزه؛ در هند بودا، مهاویرا و نویسندگان اوپانیشادها؛ در فلسطین پیامبران بزرگ عبری(علموس، هوشع، ارمیا، اشعیا و حزقیال)؛ در یونان فیثاغورث، سقراط، افلاطون و ارسطو؛ و نیز در ایران باستان ظهور زرتشت، نخستین نقاط جهانی و مشترک در پیدایی و گسترش اقبال به قاعدۀ طلایی بوده‌اند.(2) با این حال گاهی هم اودیسه هومر را قدیمی‌ترین منبع در تجویز این قاعده معرفی می‌کنند.(3) مفاد این قاعده در مضامین مندرج در سنّت مسیحی نیز قابل مشاهده است. در کتاب مقدّس آمده است:



«پس آن‌چه می‌خواهید دیگران برای شما بکنند، شما همان را برای آن‌ها بکنید. این است خلاصۀ تورات و کتب انبیاء»(متی: 7:12) و همچنین: «با مردم آن‌گونه رفتار کن که انتظار داری با تو رفتار کنند»(لوقا: 6:31)

پل ریکور قاعدۀ طلایی را«خیر مشترکی» می‌داند که مورد تصدیق فرهنگ‌های هلنی است. همچنین مطابق تحلیل‌های انجام گرفته و در موقعیت پاسخ دادن به این پرسش که«رمز فراگیری و جهان‌شمولی این قاعده چیست؟» دو عامل جلب توجه می‌کند

الف) نظم اجتماعی؛

ب) عدالت اجتماعی.(4)

جفری واتلز هم در کتاب قاعدۀ طلایی خود ضمن بررسی دو رویکرد دینی و سکولار به این قاعده با استفاده از استعارۀ آشنای «پا کردن در کفش دیگران»، ابعاد روان‌شناختی عمل به این قاعده را هم تشریح می‌کند. البته واتلز به این نکته اشاره دارد که این قاعده، در ماتریکسی از روابط عاطفی، عقلانی و معنوی جای گرفته و از این حیث معنایی عمیق‌تر از تلقّی ساده‌انگارانه از استعارۀ فوق را در بر می‌گیرد.(5)

در کتاب قاعدۀ طلایی: اخلاقِ معامله به مثل در ادیان جهان، نیز شرحی جامع و فشرده از نسبت ادیان و قاعدۀ طلایی ارائه شده است. مقالۀ نهم این کتاب به قلم امیل هامرین، به بررسی نسبت دین اسلام و قاعدۀ طلایی پرداخته است. از نگاه نویسنده می‌توان در قرآن و حدیث اشاراتی پیدا و پنهان را یافت که زمینه‌ساز قاعدۀ طلایی یا اساساً قابل انطباق با مفاد این قاعده هستند. وی به عنوان نمونه به آیات نخستین سورۀ مطفّفین اشاره کرده که می‌تواند با دلالت ضمنی خود، به عنوان شاهدی بر اهمیت قاعدۀ طلایی از نگاه قرآن کریم تلقی شود.(6)

البته در متون اسلامی فرازهایی مشهود و بی‌نیاز از تاویل را می‌یابیم که به مفاد این قاعده اشاره کرده‌اند. فی‌المثل و به صورتی کاملاً آشکار، در نامۀ معروف امام علی(ع) به فرزند خود آمده است:

«ای فرزند، خود را در آن‌چه میان تو و دیگران است، ترازویی پندار. پس برای دیگران دوست بدار آن‌چه برای خود دوست می‌داری و برای دیگران مخواه آن‌چه برای خود نمی‌خواهی و به کس ستم مکن همان‌گونه که نخواهی که بر تو ستم کنند. به دیگران نیکی کن، همان‌گونه که خواهی که به تو نیکی کنند. آن‌چه از دیگران زشت می‌داری از خود نیز زشت بدار. آن‌چه از مردم به تو می‌رسد و خشنودت می‌سازد، سزاوار است که از تو نیز به مردم همان رسد.»(7)

هری گنسلر می‌نویسد:

«اگر قاعدۀ طلایی را خوب بفهمیم در می‌یابیم که این قاعده مشخصاً نمی‌گوید که چه بکنیم، بلکه ما را از این‌که امور متناقض را با هم ترکیب کنیم برحذر می‌دارد.»(8)

گنسلر همچنین بر مشروط بودن این قاعده بر رعایت شروط دیگرهم تأکید کرده و این قضیه را عضوی از یک تیم اخلاقی می‌داند! به بیان او:

«[قاعده طلایی] وقتی کار خود را به بهترین وجه انجام می‌دهد که به عنوان عضوی از یک تیم عمل کند. [این قاعده] شاید توپ را بردارد اما به خاطر این‌که آن‌را نگه دارد به سایر اعضای تیم نیازمند است.... [پس] به مولّفه‌هایی نظیر آگاهی، قدرت تخیّل و خواسته‌ها توسل می‌جوید...»(9).

با این حساب می‌توان گفت که که قاعدۀ طلایی علی‌رغم این‌که مبنایی جهان‌شمول را برای اخلاقی زیستن ارائه می‌کند و از همین حیث مورد قبول ادیان و فلسفه‌ها و فرهنگ‌های متعدد قرار گرفته است، اما خود ضمن اتکاء به دو اصل سازگاری و بی‌طرفی، به همراهانی هم برای دست‌یابی به توفیق(تعمیم) اخلاقی نیازمند است. از همین روست که گنسلز ارکان قاعدۀ طلایی را چنین معرفی می‌کند:

«صورت‌بندی ما از قاعدۀ طلایی سه خصوصیت کلیدی دارد:

·       یک عبارت همان موقعیت؛

·       تلقّی موجود دربارۀ یک موقعیت فرضی، و

·       یک صورتِ ترکیب نکنید.»(10)

 

قرار گرفتن در یک موقعیت فرضی، پیش‌شرط تأمّل، رجوع به وجدان و پرهیز از ناسازگاری است. گنسلر معتقد است که سینما و ادبیات در شمار فرصت‌هایی هستند که تصویری مفروض را از قرار گرفتن در جایگاه دیگران ارائه می‌دهند و بالتبع به گسترش درک از قاعدۀ طلایی(یا عمل ما به آن) یاری می‌رسانند :

«یکی از تجربه‌های معمول و مشترک ما آن است که خود را در موقعیت‌های متفاوت تصوّر کنیم. زمانی که فیلم‌ها را می‌بینیم، رمان‌ها را می‌خوانیم یا حتی آن وقت که احکام اخلاقی صادر می‌کنیم چنین چیزی را تجربه می‌کنیم... تصور چنین مواردی هیچ گونه امتناع منطقی ندارد.»(11)

در حقیقت گنجاندن خود در موقعیت دیگری(که البته در شرایط عادی دشوار و در شرایط سخت قریب به محال است)، همان توصیه‌ای است که طبق آن می‌توان مسائل مهمی مثل اهداء عضو را از منظری اخلاقی‌تر بررسی کرد.

گنجاندن قوانین مناسب در بحث اهداء عضو، تدوین مقرراتی برای ترتیب اولویت‌ها، به حاشیه راندن نقش دلال در این جریان و نهایتا انتخابی قابل دفاع و لایق توصیه میان نفع شخصی، جایگاه دیگری و خیر عمومی، مواردی است که طراز کردن آن‌ها با قاعده طلایی جامعه را در مسیر حیات اخلاقی‌تر مستقر خواهد کرد. یک روز بخصوص به معضلات اخلاقی مطرح در بحث اهداء عضو توجه کرده و به نظرم این مساله حساس را گامی به پیش برده است. گفت و شنود فیلسوفان اخلاق وطنی در باب این فیلم و موضوع آن(یا در حقیقت تداوم گفت‌وگوی اهالی اندیشه در باب آثار سینمایی؛ که پیش‌تر نسبت به آثار اصغر فرهادی تجربه شد) چشم‌اندزی است که می‌تواند به گسترش دغدغه اخلاقی در فیلم‌سازان وطنی یاری رساند.

 

پی‌نوشت:

در این‌جا استعاره قابل توجهی خودنمایی می‌کند. اهداء عضو یعنی قرار دادن عضوی از پیکر یک تن در تن دیگر، اگر به تمثیل عالم‌گیر شیخ شیراز برگردیم و بنی آدم را اعضایی از پیکره واحد حیات بدانیم، این اهداء می‌تواند مظهری از استیلاء قاعده طلایی در اخلاق باشد. طبق توصیه قاعده طلایی، اخلاق یعنی گنجاندن خود در وضع دیگری و اهداء عضو هم یعنی الصاق یا انضمام بخشی از خود در کالبد دیگری! هنر نیز جهانی است برای نزدیکی و هم‌نشینی ذهن و ضمیر من، دیگری و ابناء بشر در جهان زیستی یکدیگر. ربط پیوسته اخلاق و زیبایی با لولایی به نام قاعده طلایی همچنان موضوعی است لایق تامل و پردازش بیش‌تر.

 

ارجاعات

  1. برنارد ویلیامز(فیلسوف معروف اخلاق قرن بیستم که گرایش عاطفه‌گرایانه (Emotivism) او در اخلاق برجسته است) در مقاله‌ای به نام شخصیت، شاکله و اخلاق به این بحث توجه کرده است. به اعتقاد ویلیلمز، در جایی که میان نجات دو نفر معطل مانده‌ایم، نجات فردی از خانواده که به او گرایش عاطفی داریم و رها کردن فرد غریبه اخلاقا جایز است. نک:

Williams, B. (1981), Persons, Character and Morality, In: Moral Luck, Cambridge University Press.

  1. Gensler, Harry, 2013, Echics and the Golden Rule, Routledge, p: 34- 67.
  2. گنسلر، هری، 1391، اخلاق صوری، ترجمۀ مهدی اخوان، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ص 149.
  3. Gensler, Harry and others, 2004, Ethics: contemporary readings, Routledge Contemporary Readings in Philosophy, p: 165- 167.
  4. Wattles, Jeffrey Hamilton, 1996, The Golden Rule, Oxford University Press, p: 105- 121.
  5. Neusner, Jacob and Chilton, Bruce (Edit), 2008, The Golden Rule: The Ethics of Reciprocity in World Religions, Continuum, p: 102.
  6. نهج‌البلاغه، ترجمۀ آیتی، نامۀ 31.
  7. گنسلر، هری، 1387، درآمدی جدید به فلسفۀ اخلاق، ترجمۀ حمیده بحرینی، تهران، آسمان خیال، چاپ دوم، ص 202.
  8. گنسلر، اخلاق صوری، ص 147.
  9. گنسلر، درآمدی جدید به فلسفه اخلاق، ص 203.
  10. گنسلر، اخلاق صوری، ص 157.

 

 

 









----- 0 0
Powered by TayaCMS