فیلم نوشت فیلم نوشت

بررسی یک کمدی کلامی و تیپیکال ؛ یادداشتی بر لونه زنبور
بررسی یک کمدی کلامی و تیپیکال ؛ یادداشتی بر لونه زنبور

بررسی یک کمدی کلامی و تیپیکال ؛ یادداشتی بر لونه زنبور

لونه زنبور از آن‌دست فیلم‌هایی است که تکلیفش را با مخاطب مشخص کرده است. یک کمدی سطح پائین که تمام تلاشش برای به‌دست آوردن گیشه و کشاندن مخاطب عوام به سینما است؛ مخاطبانی که چندان درگیر فرم، مفاهیم ارائه شده و ارزش‌های هنری نیستند و بیشتر برای سرگرمی و پرکردن وقت‌شان به سینما می‌روند.

مقاله

نویسنده محمد جواد ابراهیم زاده
بررسی یک کمدی کلامی و تیپیکال ؛ یادداشتی بر لونه زنبور

لونه زنبور از آن‌دست فیلم‌هایی است که تکلیفش را با مخاطب مشخص کرده است. یک کمدی سطح پائین که تمام تلاشش برای به‌دست آوردن گیشه و کشاندن مخاطب عوام به سینما است؛ مخاطبانی که چندان درگیر فرم، مفاهیم ارائه شده و ارزش‌های هنری نیستند و  بیشتر برای سرگرمی و پرکردن وقت‌شان به سینما می‌روند.

داستان فیلم درگیر یک کلیشه است که نمونه آن‌را به‌وفور در سینما و تلوزیون دیده‌ایم؛ قصه گنج پنهان و دزدان در جست‌وجو که هرازگاهی مهمان سینما و تلوزیون است. لونه زنبور روایت دو خورده سارق است که به‌صورت اتفاقی یک عتیقه قیمتی (دست چپ زن پادشاه) را به‌دست آورده و جایی پنهان می‌کنند، اما پس از مدتی برای به‌‌دست آوردنش با ماجراها  و مشکلاتی روبرو می‌شوند.

این فیلم مثل خیلی از آثار طنز سینمای ایران یک کمدی تیپیکال است و از روایت و فیلم‌نامه‌ منسجمی برخوردار نیست. مخاطب بیش از آنکه جذابیت‌های داستانی و ارزش‌های فرمی و مفاهیمِ نداشته فیلم را دنبال کند، باید منتظر شوخی‌های لحظه‌ای محسن کیایی و پژمان جمشیدی (شخصیت‌های اصلی فیلم) باشد که این شوخی‌های کلامی و فیزیکی در بعضی از صحنه‌ها از حد تعادل خارج و بیشتر شبیه لوده‌گری است تا یک اثر سینمایی!  



باید بگوییم سینمای ایران هنوز تکلیفش را با ژانر کمدی مشخص نکرده و به چهارچوب و بلوغی نرسیده است. بیشتر این آثار صرفا یک جُنگ شادی و خنده هستند که نمایش‌گران آن از کمدین‌های مشهور سینما هستند و خیلی کم پیش می‌آید موقعیت‌های کمیکی ببینیم که در ذهن‌ها ماندگار شود! از طرفی قصه‌پردازی و فیلم‌نامه ضعیف و کلیشه‌ای از شاخصه‌های این تولیدات است.


هجوم ادبیات مبتذل در آثار طنز

محسن کیایی نویسنده لونه زنبور برای خنداندن مخاطب، هرآنچه که به ذهنش آمده را نوشته و توجهی به پیوستگی و انسجام داستان نداشته است. مخاطب این اثر، شاهد حجم بالایی از دیالوگ‌های جنسی و رکیک با مفهوم‌های دوگانه است که متاسفانه در سینمای ایران مرسوم شده و غالبا هم برداشت سوئش در ذهن‌ها  می‌ماند!  دیالوگ‌هایی که ممکن است به دلیل شهرت و محبوبیت شخصیت فیلم در جامعه نیز رسوخ کند و جامعه را به سمت بی‌توجهی به اخلاقیات در بیان و رفتارهای اجتماعی سوق دهد.

 نکته دیگری  که باید در بحث «اخلاق و ادبیات در سینما» به آن توجه شود این است که چرا با وجود ممیزی‌هایی از قبیل حجاب بازیگران زن و یا موضوعات سیاسی، در مواجهه با برخی از الفاظ و دیالوگ‌های سخیف واکنشی دیده نمی‌شود.


فلسفه اقبال گیشه به لونه زنبورها

عوامل لونه زنبور به‌خوبی دریافته‌اند که اگر بخواهند فروش خوبی در سینمای ایران داشته باشند، به‌جای وقت گذاشتن برای فیلم‌نامه و ارزش‌های هنری و محتوایی  باید به‌سراغ کمدی‌های آمیخته با طنزهای لحظه‌ای بروند، آثاری که در این چند ساله مورد توجه مخاطب ایرانی قرار گرفته و فروش خوبی هم در گیشه‌های سینما داشته‌ است.



اما اینکه چرا فيلم‌هاي كمدي فارغ از كيفيت ساختاري و محتوايي مورد استقبال مردم قرار مي‌گيرد، نيازمند واكاوي پژوهش‌گرانه است كه صرفا مربوط به مطالعات سينمايي نيست و بايد از دانش‌هاي ديگر به‌ويژه دانش‌هاي ميان‌رشته‌اي مثل مطالعات فرهنگي، ارتباطات و جامعه‌شناسي براي فهم و رمزگشايي آن بهره برد؛ به‌ بیان ديگر اگر گرايش مخاطبان سينما را به ژانر كمدي به‌عنوان يك رفتار وكنش اجتماعي تعريف كنيم، بدون شك عوامل فرامتني سينما ازجمله فرهنگ، نظام اجتماعي، طبقه، نژاد، جنسيت و بسياري از عوامل  ديگر در شكل‌گيري رفتار مخاطبان و انتخاب‌ آن‌ها در تماشاي فيلم مؤثر است.

از طرفی نسبتي بين مخاطب‌شناسي و اقتصاد در سينماي ايران وجود دارد كه شايد هيچ قاعده مشخص و واحدي را برنتابد. اين قاعده برآمده از يك شكاف عميق بين فيلم خوب و فيلم پرفروش است. درواقع فيلم خوب لزوما فيلم پرفروشي نيست و بالعكس ممكن است فيلمي از حيث ساختار دراماتيك و بصري و به‌طور كلي از حيث ساختارهاي سينمايي اثر ضـعيفي باشد، اما در گيشه با استقبـال مردم مواجه شود يا بالعكس يك فيلم قوي ازحيث فرم، محتوا و ساختار  در اكران و نمايش چندان مورد استقبال قرار نگيرد!

مساله اين است كه درنهايت، اين مخاطب است كه سرنوشت اقتصادي فیلم را مشخص می‌کند. بنابراین بايد بپذيريم كه خيلي از مواقع با يك تضاد و دوگانگي بين سويه هنري و اقتصادي سينما مواجه هستيم؛ به این معنا  كه اگر بخواهيم سينماي ايران و رونق آن را از حيث اقتصادي بررسي كنيم، به مؤلفه‌هایی مي‌رسيم كه قطعا با شاخصه‌هاي سينماي فرهنگي- هنري فاصله دارد.


تغافل و بررسی ابعاد آن در سینمای طنز

معضلات اجتماعی، مشكلات معيشتي و درگير بودن ذهن‌ها به تامين نيازهاي ابتدايي زندگي مخاطب را وامی‌دارد تا از طريق هنر به دنبال كسب سرگرمي و رهايي از فشار زندگي باشد. بر اين اساس جنبه سرگرمي و تفرج‌گونه سينما برجسته‌تر مي‌شود و مخاطب، سينما را محلی براي رهايي از مناسبات زندگي مي‌داند نه محفلي براي فهم و كشف رمز و رازهاي آن.



 درواقع سينما هم براي به يادآوردن است و هم فراموش كردن و اينكه كدام‌يك از اين دو ويژگي تحقق و جلوه عمومي بيابد، به شرايط اجتماعي جامعه برمي‌گردد. این تغافل و سرگرمی شاید در ابتدا درد و اندوهی از مخاطب برهاند و تا مدت کوتاهی او را در یک فضای مصنوعی و مفرح نگه دارد اما بر اساس آموزه‌های معنوی و فکری جامعه ما، مدیریت افکار و تربیت نفوس باید بر اساس بیداری و واکنش مثبت به متغیرهای درونی و بیرونی باشد تا شاهد رشد و تعالی در سطح فردی و اجتماعی باشیم نه اینکه در مواجهه با رویدادها خود را به فراموشی بزنیم و واکنش منفعلانه داشته باشیم. این مبنا دقیقا نقطه مقابل سینمایی است که مخاطب را  صرفا برای سرگرمی می‌خواهد و به‌دنبال مدیریت و تربیت تغافلی است. از مهم‌ترین آفت‌های تربیت تغافلی، نیاز دائمی به ابزار تغافل و دوری از واقعیت است. مخاطبی که در این فضا رشد می‌کند، بیشتر از آنکه به یک نقطه مثبت و یا تعالی برسد، همواره شخصیتی منفعل و متزلزل خواهد داشت. 


سینما متأثر از متغیرهای اجتماعی

سینما رشد ابتدائی و برق‌آسای خود را مدیون دوره رکود اقتصادی در اوایل قرن بیستم است. در همین زمان بود که مؤسسات فیلم‌سازی قدرت گرفتند و دروازه‌های دنیای خیالی را جایگزین واقعیات تلخ آن دوره تاریک کردند.

فيلم‌هاي «چارلي چاپلين» در دوران سخت جنگ جهاني بروز و ظهور يافت و مورد استقبال قرار گرفت چون مردم به‌واسطه تلخي‌ها و رنج‌هاي ناشي از تجربه رنج در پي سينمايي بودند كه بتواند از رنج آنها بكاهد و امكان فراموشي موقت را براي آنها فراهم كند. فارغ از قابليت‌هاي بي‌نظيري كه سينماي كمدي چاپلين از حيث سينمايي دارد، موفقيت او را بايد در بستر اجتماعي- تاريخي ظهور او بررسي كرد. شايد اگر چاپلين در يك دوره تاريخي ديگري ظهور پيدا مي‌كرد، به‌اندازه‌اي كه اكنون در تاريخ سينماي جهان او را مي‌شناسيم نمي‌توانست جايگاهي پيدا كند.

همچنین ظهور بزرگترین کمپانی های فیلمسازی دقیقا در زمانی شکل میگیرد که موجی از نا امیدی و یاس مردم آمریکا را که درگیر شدیدترین رکودهای اقتصادی هستن فرا گرفته. در این دوران سالن های سینما مامنی شدند برای مردم خسته و نا امید از واقعیت تا با گذراندن ساعتی در تاریکی سینما و همراه شدن با تصاویر و داستانی جذاب، لحظه ای فراموشی را تجربه کنند. و انهم فیلمهایی که در ان شخصیت ها هرچه را که مخاطبان دوست داست داشتند به دست میاورد: عشق یا ثروت. البته همین تحلیل درمورد موفقیت های تجاری سینمای هند و بالییود نیز صدق میکند.  



همچنین می‌توان اقبال امروز سینمای ایران به کمدی و یا استقبال مخاطب به این آثار را متأثر از شرایط اقتصادی خاص امروز، فشارها و بحران‌هایی دانست که مخاطب هر روز با آن‌ها دسته‌پنجه نرم می‌کند؛ پس خیلی نباید از موفقیت آثاری مانند لونه‌زنبور تعجب کرد و آن‌را غیرعادی دانست زیرا مردم به شدت تشنه نشاط هستند، هرچند لحظه‌ای، گذرا و فاقد ارزش باشد. حتی اگر برای فراموشی واقعیت. بنابراین سينما هم به‌مثابه هنر و هم به‌عنوان يك رسانه به‌شدت تابع متغيرهاي اجتماعي است و سرنوشت او با سرنوشت بيروني جامعه نسبت و پيوندي عميق و معنادار دارد.


نایاب بودن شخصیت‌های مثبت و کارآمد، معضلی در سینما

سینما در این زمانه غیر از سرگرم‌کنندگی جنبه اقناع‌سازی هم دارد. مخاطب از رفتارها و کنش‌ شخصیت‌های فیلم الگوبرداری می‌کند و آن‌ را در رفتار فردی و اجتماعی خود بروز می‌دهد. نبود شخصیت‌های اثرگذار و الهام‌بخش مختص به ملودرام‌های اجتماعی نیست زیرا با بررسی کمدی‌های ساخته شده در این چند سال به شخصیت‌های منفی  و منفعلی برمی‌خوریم که نه‌تنها اتفاق خاصی در شخصیت مخاطب ایجاد نمی‌کنند، بلکه گاها احساسی خنثی و نشاطی زودگر را به مخاطب می‌دهد که معمولا بعد از خروج از درهای سینما چیزی برای مخاطب به یادگار نمی‌گذارند.

لونه زنبور هیچ مشکلی با سرقت و کلاه‌برداری شخصیت‌های اصلی قصه ندارد و حتی در فیلم توجیهی هم برای رفتار آن‌ها نمی‌بینیم. تمام تمرکز فیلم در راستای پیدا کردن عتیقه‌ ربوده شده است. عتیقه‌ای که اگر پیدا هم نشود، اتفاق خیلی خاصی در زندگی شخصیت‌های فیلم ایجاد نمی‌شود اما برای پیدا کردنش به انواع و اقسام جرم‌ها متوسل می‌شوند و حتی در سکانس پایانی و بعد از آزادی از زندان دوباره سراغ همان گنج پنهان شده می‌روند!


حرف پایانی

لونه زنبور و طنزهایی از این قبیل  نه تنها در پی مفهوم و  محتوای ارزش‌مند نیستند بلکه اهداف اقتصادی و تجاری این‌دست آثار، توجیه‌گر استفاده از هر وسیله‌ای است. سینمای کمدی ایران می‌تواند بازوی فرهنگی نیرومندی برای اقشار مختلف جامعه خود باشد. این ژانر و سبکِ ساخت می‌تواند با ظرافت‌ها و کنایه‌های به‌جایش، به ارزش‌ها، دغدغه‌ها و حتی معضلات بپردازد نه اینکه دنباله‌روی کمدی ایرانی فیلم‌فارسی باشد. کمدی فیلمفارسی برای پیدا کردن مخاطب خیلی از خطوط قرمز اخلاقی و رفتاری را زیر پا می‌گذاشت و با الهام گرفتن از سینمای هالیوود و هند و ستاره‌سازی، صرفا به‌دنبال منافع مالی و آنی در زمان خودش بود.

گرایش سینما به آثاری شبیه به فیلم‌فارسی می‌توانید ناشی از ضعف مدیران فرهنگی و سینمایی باشد چون ‌با توجه به افراط فیلمفارسی در ایجاد جذابیت کاذب مخصوصا در آثار طنز، مدیریت فرهنگی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و دهه شصت بر این تصور بود که با فرار از نفس جذابیت و فیلم‌های عام‌پسند، می‌توان سینما را نجات داد که همین موضوع آدرسی غلطی بود. ایجاد محیط بسته و خلاصه کردن سینما در فیلم‌های سه‌تار و انار و چشمه، باعث شد که پس از پایان مدیریت این گروه و با باز شدن ناگهانی درهای سینما، دوره فیلم‌فارسی مجددا آغاز گردد و دوباره کلیشه دختر و پسر و گیتار و ... به فیلم‌ها هجوم بیاورد.









----- 0 0
Powered by TayaCMS