15 دی 1396, 13:21
سد معبر لااقل در یک ویژگی مهم، فیلم قابل تأملی است؛ فیلمنامهی آن، نوشته کسی است که سال پیش با ابد و یک روزش جایزهی سیمرغ بهترین فیلم فجر را به خود اختصاص داد. از این رو بررسی سد معبر به نوعی تحلیل روند نگاهی است که سعید روستایی پیگیر آن است. در سد معبر نیز همان جنس نگاه سعید روستایی موج میزند. رئالیسم اجتماعی پررنگی فضای فیلم را پر کرده است. اما لایههایی در آن عمیقتر شده اند که موضوع این نوشته است. خصوصا لایهای از کار که پیرنگی دینی نیز به خود میگیرد؛ از مکافات عمل غافل مشو .... سد معبر فیلمی دربارهی مکافات است. فیلم پیام روشنی دارد؛ آدمها نه تنها برای اعمالشان بلکه به خاطر نیاتشان هم تقاص پس میدهند. اما نکته اینجاست که این پیرنگ دینی با نظام الهیاتی که در فرهنگ خود سراغ داریم کمی تا قسمتی فاصله دارد. فیلم تلاش دارد برخی کلیدواژگان فضای دینی را با بافت به شدت واقعیتزدهی فیلم، محکی تصویری بزند. اما این فضای دینی نه در صورت بندی فرمی و نه در لایههای محتوایی کارکردی دینی نمییابد.
حامد بهداد، در نقش مأمور انضباط شهری شهرداری، وضعیت بسامانی در این اداره ندارد. طیِ دعوایی که با یک از بساط کنندگان داشته، محکوم است که ماهیانه پول نه چندان کمی را بابت دیه پرداخت کند. در چنین شرایطی تصمیم دارد با پولی که از فوت پدرزنش نصیبشان شده، ماشین سنگینی بگیرد و با درآمدش، تغییری در شغل و زندگیشان ایجاد کند. اما زنش با این کار مخالف است و ترجیح میدهد با ارثیهاش خانهای بخرد و از زیر دین خانوادهی شوهر و همخانگی با آنها بیرون بیایند. حتی شرط کرده که تنها زمانی بچهدار میشود که در خانهی خودشان باشند. اما شوهر به خرید ماشین اقساطی مصر است و پدرش را با خود همراه میسازد تا با پرداخت چک ضمانت بدون اطلاع و رضایت زنش معامله را جوش دهد. در این گیرودار بنا به ضرورت شغلی با مردی بساطی درگیر میشود و داستان زندگی اش با اتفاقاتی که برای آن بساطی پیش آمده گره میخورد. تا همین جای روایت، علی رغم شباهت در جنس نگاه، خط فاصلی بین ابد و یک روز و سد معبر به چشم میآید؛ سد معبر از مختصات یک خانه و خانواده فراتر رفته است. او مناسبات توأمان و اغلب ناخواسته و چالشبرانگیز بین آدمهای اجتماع را هم چاشنی روایتش ساخته است. همین که شخصیت اول فیلم مأمور شهرداری است که برای مقابله و برخورد با بساط کنندههایی که سد معبر میکنند، ناچار از مواجهه و درگیری با آنهاست، نگاهی اجتماعی در خود دارد. از قضا پیام اصلی فیلم را هم بساط کنندهای که با او گلاویز شده لابهلای حرفهایش خطاب به حامد بهداد و البته تماشاچیان میزند؛ من دو ساعت برای تحویل دادن کیف تردید کردم، نتیجه اش این شد. در واقع او با این حرف، این نهیب را به حامد بهداد میزند که تصمیمی اشتباه، تبعات سخت و گاه جبران ناپذیری برای او به دنبال خواهد داشت کما اینکه پیش از این هم دچار این تبعات شده است. فیلم لابهلای این طنین اخلاقی تمام میشود. ما نمیدانیم و نمیفهمیم، حامد بهداد با کیف پولی که در خانه پنهان کرده، چه خواهد کرد. فیلمساز نمیخواهد سرنوشت شخصیت فیلمش را به ما بگوید، برعکس خواست او این است که ما به جای شخصیت فیلم، در آیندهی تصمیم او مداخله کنیم. این که آیا حامد بهداد کیف را پس خواهد داد یا نشانههای فیلم حاکی از طمع دوبارهی او خواهد بود، داستان دیگری است که دغدغهی فیلمساز نیست، او از ما میخواهد با توجه به چراغ قرمزها و نشانههایی که در فضای فیلم تعبیه شده، تصمیم نهایی و در عین حال اخلاقی و دینی حامد بهداد را خودمان بگیریم.
سد معبر در ساختار روایی خود، محتوایی دینی ندارد. شخصیتها مواجهه یا کنشی دینی ندارند. یا بهتر است بگوییم، اشاراتی محدود دال بر روساختی دینی از خود بروز میدهند. یکی از معدود نشانهها، تهدید و تأکیدی است که زن حامد بهداد در مورد آوردن پول حلال به خانه دارد. نشانهی دیگر استخارهای است که پدر حامد بهداد دربارهی خرید ماشین گرفته است که آن هم وسط درآمده و پیرنگ تصمیمگیری و مسئولیت ناشی از آن را در شخصیت فیلم پررنگتر میسازد. بهداد بنا به پیشینه و گذشته اش، شنیده و تجربه کرده که تصمیمی که در آستانهی اتخاذ آن است(تحویل پول به صاحبش یا تصاحب نامشروع آن)، در هر دو صورت تبعات سختی برایش خواهد داشت. اگر پول را به صاحبش برگرداند، ناچار باید ماشین را بفروشد و بیخیال کار جدید شود که برای او به منزلهی تکرار مصیبتها و معضلات جاری اش است. و چنانچه کیف و دلارها را برنگرداند، عواقب و مکافات ناگزیری در انتظار اوست. در واقع از این منظر، رویکرد مفهومی اثر جنبهای اخلاقی و دینی به خود میگیرد. در حالیکه نه از صورتبندی دینی خبری هست و نه از پایانبندی و نتیجهی دینی. استخارهی فیلم وسط درآمده. فیلم حتی با مقولهی مکافات هم روش و پاسخی غیردینی دارد. تصادف ناگهان حامد بهداد در حکم مکافاتی برای مرد بساطی تلقی میشود که دو ساعت در تحویل کیف تعلل کرد. در فیلم این تفسیر تلاش برای نما-دین ساختن ذات تصادف است که برای ما مخاطبان به عنوان مکافات عملی در گذشته عمل میکند. اما تا چه حد این کنش و واکنش حادث شده در فیلم الهیاتی است؟ آیا براستی با چنین خدایی طرف حساب هستیم که در قبال خطای انسانی دستی بزن دارد و کوچکترین رفتار آدمی را با اشد مجازات و مکافات پاسخ میدهد؟ چنین خدایی بیشتر به یهوه شباهت دارد که نیتش برای معتقدانش نامعلوم است و کوچکترین لغزش را با تندترین واکنشها پاسخ میدهد، نه به خدای ارحم الراحمین فرهنگ خودمان. از این رو پیوند دادن رویدادهای غالبا تلخ فیلم با نشانههای مذهبی، چندان نمیتواند معرف فضای فرهنگی و اعتقادی ما باشد. خدایی که ما میشناسیم، بسیاری از اشتباهات انسانی را نادیده میگیرد و فرصتهایی چندباره به آدمها و اشتباهاتشان میدهد. لذا اگر اتفاقی برای شخصیتهای فیلم و زندگیهای معمول میافتد، پیامد کنشهایی انسانی خودشان است نه ذات منتقم و خشونتگرای خدای بالای سرشان. نگاه الهیاتی فیلم به خدا، تجلیات متکثر خدا را عامدانه به خشونت و تلخی جاری در فیلم تقلیل میدهد. خداوند تجلیات مختلفی دارد و اگر گفته میشود که اسلام آخرین و کاملترین ادیان است هم از این روست که دربردارنده و بازتاب کاملی از صفات جمالیه و جلالیه است. اما در این فیلم ما از خدا تنها جنبهی قهاریت و جلالیتش را شاهدیم. دوست حامد بهداد(محسن کیایی)، همین نگاه را به حامد یادآور میشود و معتقد است اتفاقاتی که برای حامد و زندگی زناشویی اش افتاده نتیجه پس ندادن کیف پول است و این موضوع را به نوعی مکافات الهی کار وی میداند. اما معلوم نمیکند که خدا مسبب این اتفاق است یا رفتار دوست و همکارش.
فیلم محسن قرایی و فیلمنامهی سعید روستایی در لحظهی بزرگی از تصمیمگیری هنری خود قرار گرفتهاند. اینکه چطور میتوان از واقعیت ها به وجوه نما-دین پیوند زد و جهانی واقعی با بنمایههای اخلاقی و دینی ترسیم نمود. آیا با این جنس نگاه، میتوان واقعیت را از خلال امری دینی دید؟ این فیلم نشان داد پیوستار معناداری را میتوان بین این دو ساحت برقرار کرد. اما لااقل در این فیلم برایمان مشخص نیست که کدامیک پیروز میدان است. مهمتر اینکه فیلم این موضوع را نادیده میگیرد که تأثیر الهیاتیِ کنشهای ما لزوما با خشونت الهی پاسخ داده نمیشوند. کما اینکه در این کلام الهی مشهود است: و اعلموا ان الله یعلم ما فی انفسکم فاحذروهه و اعلموا ان الله غفور حلیم.(آیه 235 بقره)( و بدانید خداوند آنچه را در دل دارید میداند. از مخالفت او بپرهیزید و بدانید خداوند آمرزنده و بردبار است[ و در مجازات بندگان عجله نمی کند] همچنین حضرت علی (ع) در دعای معروف خود کمیل می فرماید: اللهم مولای کم من قبیح سترته و کم من فادح من البلاء اقلته و کم من عثار وقیته و کم من مکروه دفعته و کم من ثناء جمیل لست اهلا له نشرته....(فرازی از دعای کمیل)
به هررو پای مفاهیم اخلاقی آن هم از نوع دینیاش در فیلم سد معبر که دومین کار بلند محسن قرایی است و نیز در فیلمنامهی سعید روستایی باز شده است و این فی نفسه امر مبارکی است مشروط بر اینکه نگاه عمیقتر و جامعتری به مسائل و مفاهیم دینی در کار باشد نه صرفا معادلسازیهای واژگانی و تقلیلگرایانه از بنمایههای دینی.