فیلم نوشت فیلم نوشت

این جمع کوچک شاد ; نگاهی به فیلم خرگیوش
این جمع کوچک شاد ; نگاهی به فیلم خرگیوش

این جمع کوچک شاد ; نگاهی به فیلم خرگیوش

خرگیوش فیلم داستانهای کوچک و فرعی است.هرچند که می توان برای این خرده داستان ها تعابیری استعاری نیز پیدا کرد. داستان ازآنجا آغاز می شود که یک خرگوش گم می شود. خرگوشی که قرار است در یک پروژه تحقیقاتی حاوی یک آنتی ژن برای درمان سرطان باشد و به جای آن خرگوش، دختر بچه ای که خواهر شخصیت اصلی است پیدا می شود.

مقاله

نویسنده علی فرقانی
این جمع کوچک شاد ; نگاهی به فیلم خرگیوش

رمز گشایی از یک اسم

خرگیوش فیلم داستانهای کوچک و فرعی است.هرچند که می توان برای این خرده داستان ها تعابیری استعاری نیز پیدا کرد. داستان ازآنجا آغاز می شود که یک خرگوش گم می شود. خرگوشی که قرار است در یک پروژه تحقیقاتی حاوی یک آنتی ژن برای درمان سرطان باشد و به جای آن خرگوش، دختر بچه ای که خواهر شخصیت اصلی است پیدا می شود.  اینجا یک این همانی میان خرگوش و دختر بچه وجود دارد. و این همه در حالی است که پدر با بازی همایون ارشادی دچار یک سرطان لا علاج است. قرص شادی بخشی که شخصیت های داستان با بازی جواد عزتی، سیامک انصاری و بابک حمیدیان مصرف می کنند تا بابک، غم پیشرفت سرطان پدر را فراموش کند  می تواند تعبیری از یک ماده جادویی باشد، چیزی که شخصیت ها را وارد لانه خرگوش می کند. لانه خرگوش اصطلاحی است که در ادبیات دنیای انگلیسی زبان، شهرتی فراگیر دارد و اشاره به داستان آلیس در سرزمین عجایب دارد. جایی که آلیس با پا گذاشتن در آن ، وارد دنیای پیچیده ای شد که او را به رمز و راز زندگی جدید آگاه کرد. گویی این داستان ، کشف ابدی بودن زندگی است، نسخه ای است برای محدودیتها و آرزوهای دنیای مدرن در مهار مساله ای چون مرگ، خانواده، تنهایی. پدر اگرچه سرطان دارد اما راز جاودانگی ، یعنی خرگوش( همان دختر بچه) نسل او را در هیات یک خواهر ناشناخته جاودانه کرده است. اما همه این ها تنها درسطح باقی می ماند. و تعابیری است که کشف آنها هم چندان به جذاب تر شدن فیلم کمک نمی کند.



خرگیوش اولین تجربه حرفه ای آقای مانی باغبانی نیست. او سابقه نگارش فیلمنامه نهنگ عنبر را نیز در کارنامه خود دارد. فیلمی که بی گمان از جمله آثار پرفروش عرصه کمدی و طنز در سینمای ایران است. فیلمنامه نهنگ عنبر، دامنه آثار طنز را با تاریخ سیاسی  و سیر تحول برخی مفاهیم اجتماعی مانند ظهور طبقات نوکیسه، فساد مطبوعات و ممنوعیت ویدیو و نوارهای وی اچ اس، سخت گیری های دهه شصت و هفتاد، جنگ، و عشق و نفرت از امریکا پیوند زد. برای کسانی که سینمای کمدی را تعقیب می کنند، دیدن فیلم سینمایی آقای مانی باغبانی می تواند یک چالش جدی باشد. خرگیوش نیز مانند فیلم نهنگ عنبر، تلاشی است برای گسترش دامنه مفاهیم قابل طرح در سینمای طنز و همچنین تجربه ای است در ساخت یک اثر متفاوت و البته تلاشی هوشمندانه است برای واردات فرهنگی. واردات فرهنگی به معنای وارد کردن یک گونه تازه از کمدی که البته در سینمای غرب نمونه و مثال داشته است. وارد کردن گونه ها و ژانرها و وارد کردن مفاهیم، بخش عمده ای  از روند واردات به کشور ماست. اقای باغبانی هم کوشیده با چند فیلم که خود آنها را معرفی کرده از فیلم های داستان عامه پسند، تا دوجانبه مایکل مان، نوعی جدید تر از سینمای کمدی را به مخاطب معرفی کند. اما این که آیا او در این کار موفق بوده یا نه، بستگی به جمع بندی مخاطب دارد. این که آیا مخاطب از طرح مباحث هنری و فکری در فیلم لذت ببرد یا نه و یا از کدام طبقه اجتماعی و اهل کدام شهر باشد.  و اینکه آیا مخاطب بهره مند از دانش سینمایی باشد  یانه..



در فیلم خرگیوش، با داستانی متعلق به یک طبقه خاص از اجتماع روبروییم. یعنی آدم های روشنفکر تحصیلکرده هنرمند و هنرشناس. و از قضا فیلم در همین فضا مفروض خود می ماند. اینجا خبری از مواجهه طبقانی نیست. اما با این حال آقای باغبانی کوشیده تا مرزهای روشنفکری را با تفکر عامیانه و سلیقه هنر توده ای پیوند بزند. از همین روست که در دیالوگ های شخصیت های فیلم همچنان که در مورد هنر مدرن ایران، جامعه شناسی فرهنگی ایرانیان و پزشکی مدرن و موسیقی جاز بحث می شود، از موسیقی پاپ هم می توان ردی یافت. از موسیقی لس انجلسی تا پاپ روز جهان. از سس هاینز تا مواد مخدر و دولت تدبیر و امید. از آمریکایی ستیزی تا جامعه ستیزی. همه چیز در این فیلم هست.اما در حد حرف.با این حال این فیلم معرف دنیای پیچیده و نسبتا گسترده ذهنی آقای باغبانی است. همان چیزی که ما در فیلم نهنگ عنبر نیز شاهد آن بودیم.خط صوتی فیلم نهنگ عنبر ارتباط خوبی با موسیقی دهه پنجاه و شصت  و زندگی آن زمانه برقرار می کرد. در آن فیلم نیز ما با ستایش هنر عامه پسند از موسیقی شبه روشنفکری دهه پنجاه تا موسیقی کافه ای روبرو بودیم و همچنین با عشق به سینما و فیلم که در شیفتگی شخصیت ارژنگ با بازی رضا عطاران به نوارهای وی اچ اس تجلی یافتگی بود. در آن فیلم نیز با بی محتوایی سیاست یا لا اقل با عدم تناسب شعارهای دهه شصت با زندگی بخشی از جامعه مواجه می شدیم. همین گونه که در فیلم خرگیوش با محتوا گریزی از همه چیز روبروییم. در یک کلام باید بگویم که فیلم خرگیوش در ستایش هنر و فرهنگ است.اینکه انسان چقدر به این دو مقوله نیازمند است و چقدر بی این دو یعنی هنر و فرهنگ، زندگی تهی است.  اما در این حال فیلم قرار است که از هنر و فرهنگ بگذرد.و این دو را دستمایه شوخی و طنز خود قرار دهد و به ستایش خود زندگی یعنی باروری حیات بپردازد.( البته تنها در حد حرف). فیلم خرگیوش شکل کامل شده فیلم نهنگ عنبر است که در آن نویسنده در غیاب کارگردان یعنی سامان مقدم، دست خود را باز تر دیده و با یدی فراخ دنیای ذهنی خود را تداوم می بخشد. از همین روست که این فیلم پرگو و پر از دیالوگ است، چون نویسنده آن ، خود کارگردان بوده است.نوعی شیفتگی نسبت به همه دیالوگ ها در کار دیده می شود.و این تجربه نویسنده ای است که احتمالا از حذف شدن دیالوگ ها و یا تغییر سکانس هایش در در دست کارگردانی دیگر( یعنی تجربه همکاری با سامان مقدم به عنوان کارگردان فیلم نهنگ عنبر) خود دست به کار شده است تا اهمیت تک تک کلماتش را اثبات کند. و این درست ذهنیت یک نویسنده است که فیلم را ابتدا نه تصویر، که دیالوگ می داند. فیلم ابتدا کلمه بود.


باغچه بی گلابی

در فیلم خرگیوش، چیزی به اسم سیاست و نگاه تاریخی وجود ندارد. اینجا آدم ها تکه ای از جامعه پیرامون خود نیستند.این گونه عادت کرده ایم که موقعیت های مطروحه در یک فیلم را بخشی از کل بدانیم. اما اجزا فیلم خرگیوش متعلق به هیچ کلیتی نیستند. آنها در جزئیت خود با ما سخن می گویند. از همین روست که فیلم حال و هوایی پست مدرن دارد چرا که اساسا از کلیت و کلی گویی پرهیز می کند. او نمی خواهد هیچ ابرگفتمانی را تایید یا رد کند. این فیلم تخیل مطلق است. تخیلی که قرار نیست به هیچ کنشی منجر شود. شاید این نکته تناسبی داشته باشد با خود موضوع فیلم یعنی مصرف نوعی مواد مخدر. نوعی قرص توهم زا.  شاید بتوان گفت که تجربه مواد مخدر، غوظه ور شدن در فکر بدون کنش است. فکر بدون کنش، یا فکری که قرار نیست به کنش منجر شود، یک تجربه اخلاقی هم هست. به یاد دارم در روزگار نوجوانی سخنرانی خطیبی بی نام و نشان را  در رادیو گوش می کردم. سخنران خطاب به جمعیتی که در ذهن خود تصورشان می کردم می گفت: مشکل غرب آن است که هرچه را که می اندیشید  و توهم  می کرد به آن عمل کرد. این حرف این خطیب برای من یادآور نوعی تفکر شرقی بود، نوعی ویژگی در تفکر مردمان خاور، که برای عالم خیال اعتباری جدا از عالم واقع قائلند و این وِیژگی نه تنها در رفتار مردم عامیانه که در ساختارهای کلان فکری و نظام های فلسفی شکاف نظر تا عمل را زیاد می کند. در فلسفه اسلامی عالم خیال مرتبه ای از وجود است واین  نگاه ظرفیت و سرمایه ای  را در اختیار نظام زندگی ما می تواند قرار دهد که از آن غافلیم. با این تلقی فیلم نسخه جدید از یک تجربه اخلاقی است. فرصتی برای توهم. در ادامه جنس این تجربه را باهم بررسی می کینم


در فضیلت لذت خیال

لذت چیست؟ و دایره کشف لذت کدام است؟ عده ای لذت را در جسم و عده ای لذت را در خیال جستجو می کنند و این هر دو در تاریخ تفکر طرفداران استواری دارد. در فیلم خرگیوش، ما لذت نهفته در تخیل را نظاره می کنیم. فیلم خرگیوش را از آن جهت با مفهوم لذت گرایی می توان بررسی کرد که شخصیت های این فیلم نوعی خوشباشی را تعقیب می کنند. گردهم آیی سالیانه دوستان برای آنکه خوش باشند و به چیزی بیرون از حیطه اکنون نیندیشند. لذت گرایی را اصطلاحا با عبارت هدونیزم می شناسند و غرض از آن مکتبی است که در آن غایت زندگی جستجوی لذت و خوشی است. سعادت انسان در خوشی خلاصه می شود. و به عبارت دیگر سعادت عبارت است از برخورداری هرچه بیشتر فرد از لذت.استدلال پیروان این مکتب اخلاقی برای اثبات ارزش ذاتی لذت این است که انسان طبیعتاً طالب لذت است و از رنج و درد می‌گریزد.برای هر فرد خوشی و لذت خود او مطلوب است و هیچ کس رنج و ناراحتی خود را نمی‌خواهد.بر این پایه ارزش ذاتی و منشأ مطلوبیت لذت خود فرد است.در نتیجه کاری که برای فاعل اخلاقی لذت‌بخش باشد ارزش غیری مثبت دارد و باید صورت گیرد و کاری که برای فاعل وی رنج‌آور است ارزش غیری منفی دارد و نباید انجام گیرد.(سایت پژوهه؛ هدونیزم) به این سان شاید در یک حالت کلی بتوان انسانها را به سه  دسته تقسیم کرد، لذت گرایان، وظیفه گرایان و هدف گریان و البته دسته چهارم هم آدم هایی که به ترکیبی از این دو پایبندند.[1]



لذت گرایان آنانی هستند که به سادگی هر چه تمامتر دنبال لذت اند و خوشی را در تجربه لذت بخش حواس پنجگانه می بینند. وظیفه گرایان، تنها زمانی که وظیفه ای را که بر دوش آنها نهاده شده است ، انجام می دهند احساس شادمانی می کنند و هدف باوران، زمانی احساس خرسندی می کنند که گامی به سوی هدف خود بردارند. دسته چهارمی هم هست که آدم هایی را شامل می شود که همه این سه قسم خوشی را جستجو می کنند. این دسته چهارم طبعا گسترده تر از آن سه دسته است و البته باز هم می توان در این دسته هم به سه طبقه دیگر رسید آنانی که در مزاجشان ، غلبه با لذت گرایی است، آنانی که غلبه طبعشان با وظیفه گرایی است و آنانی که هدف گرایی آنها غلبه دارد. در فیلم خرگیوش، هدف گرایی و  وظیفه گرایی به کناری نهاده می شود. آدم ها در جستجوی شادمانی در لحظه اند. نوعی تجربه لذت بخش. در اینجا هوس گرایی جای خود را به توهم گرایی داده است. یک توهم گرایی همراه با خانواده و از قضا نوعی توهم گرایی که در خدمت خانواده نیز هست. به این معنی که آدمی قرصی توهم زا و شادی بخش را مصرف کند و اوقاتش را در کنار خانواده بگذراند. از همین روست که باید گفت که این فیلم نوعی جهش اخلاقی در همه آن چیزهایی است که ما را از پست مدرن می ترساند. مثل جهش های ژنتیکی که  از آن  و آینده آن  و تاثیر آن در زیست انسانی می ترسیم .البته باز تاکید  می کنم که این فیلم در لایه آشکار خودش هیچ علاقه ای به نظریه پردازی و کلی گویی ندارد اما در پس جهان مفروض این فیلم می توان نوعی جهان بینی اصلاح شده را دید. شاید نوعی جهان بینی تراریخته که از دل هدوئیزم در آمده است. میلان کوندرا در رمان آهستگی خود تحلیلی زیبا از هدوئیزم می دهد:

لذت چه کم چه زیاد متعلق به فردی است که آن را تجربه می کند.فیلسوف حق دارد از عیش گرایی به دلیل اینکه ریشه در خود دارد، انتقاد کند. با وجود این به نظر من پاشنه آشیل عیش گرایی ، در خودمدار بودنش نیست.بلکه در این است که به نحو مذبوحی ناکجا آبادی است( و ای کاش در این مورد اشتباه از من باشد) در واقع من شک دارم که کمال مطلوب عیش گرایی قابل حصول باشد و می ترسم زندگی ای که عیش گرایی ما را بدان رهنمون می شود با طبیعت بشر سازگار نباشد.(آهستگی. ترجمه دریا نیامی. صفحه 13.)



ارسطو مدعي بود که ما همه معتقديم که خير، فضيلت است اما در مورد اينکه فضيلت چيست، هم‌داستان نيستيم. به علاوه، هدونيست‌هاي اخلاقي متفق‌القولند که خير، لذت است، اما در مورد ماهيت لذت در ميان هدونيست‌ها و غيرهدونيست‌ها اختلاف وجود دارد.( اندرو مور؛ لذت جویی؛ترجمه علیرضا رضایت. سایت اطلاعات حکمت و معارف) عیش گرایی طیف گسترده ای دارد، از اپیکور[2] تا مارکی دوساد. اگرچه بعید می دانم که لحظه ای اپیکور بتواند با مارکی دوساد وقتش را سر کند اما هر دو سر طیف در نکته ای سهیم هستند و آن این است که انسان دشواری وظیفه نیست و لذت بردن راه رسیدن به سعادت است. در  تعریف این لذت البته میان اپیکور و ساد تفاوت ناپیمودنی است. ساد لذت را در عنان گسیختگی اخلاقی و جنسی می دید و اپیکور در همنشینی با دوستان خوب.

ایراد کوندرا ایرادی اساسی است و آن اینکه آرمان لذت گرایی قابل حصول نیست. با طبیعت آدمی ناهمساز است ومقصدش نا کجاآباد است. گذشته از آنکه آرمان بسیاری از مکاتب و ایسم های گذشته و کنونی جهان قابل حصول نیست. اما عجالتا ایرادهای کوندرا، به تمامی اندیشمندان است. فیلم خرگیوش نیز، فیلمی در ستایش لذت و فراموشی رنج است. باید دید این فیلم آیا پاسخی برای این تالی فسادهای لذت گرایی دارد یا خیر.


تجربه مشترک توهم

فیلم در حل این چالش صورت مساله را عوض می کند به این نحو که اگر لذت جسمی و فردی است اما دعوت به لذت بردن و دعوت به اینکه تصور کنی احساس لذت می کنی امری جمعی است یعنی  تجربه عیش گرایی  امری در خود نهاده و غیر قابل انتقال به غیر نیست.بر همین اساس دعوت به شاد بودن دعوت به تجربه عیش گرایانه است . تلاش فیلم تجویز شادی است . چیزی که امروز نیاز این جامعه است . نیاز مخاطبان خسته از نابسامانی های اقتصادی و اجتماعی .تن این جامعه نحیف و ناتوان شده وغمگین و منزوی و باید چاره ای برای آن اندیشید. فیلم به مانند یک پزشک در مقام مداواست و با لحاظ شرایط متفاوتی جامعه ای را تصور می کند که رنجور و گریزان از این بگو مگوهای فلسفی است جامعه ای که حوصله اثبات یا رد چیزی را ندارد و مساله آن از این نکته سنجی ها گذشته . به نوعی فیلم با لحاظ شرایط متفاوت صورت مساله را از تالی فساد انگیز لذت گرایی به ضرورت دعوت به لذت گرایی عوض می کند و ماهرانه از این دوگانه سازی های افلاطونی فرا روی می کند شیوه ای که پست مدرن ها به حد کافی از آن بهره می برند. کل فیلم تجسم همین شاد بودن است. نوعی شاد بودن که نیازمند با هم بودن است . از همین روست که در جایی از فیلم همه بازیگران در حین گفتن دیالوگ هایشان، رو به دوربین می کنند و به شیوه ای که یادآور همان فاصله گذاری های معروف تئاتر است، به مخاطب آنسوی دوربین می گویند: «شاد باشید.لطفا شاد باشید.» در واقع این تنها جایی است که فیلم پیام میدهد.پیامی آشکار و مشخص  پیامی برای شاد بودن برای باهم بودن. اما فیلم از نوع خاص باهم بودن سخن می گوید. با هم بودن از نوع با هم بودن یک طبقه خاص از اجتماع، یعنی آدم های روشنفکر تحصیلکرده هنرمند و هنرشناس.آن هم نوع خاصی از روشنفکران هنرمند و هنرشناس .فیلم به شکلی آشکار به یک واقعه سیاسی اشاره می کند. آن هم زمانی است که شخصیت های فیلم با بازی سیامک انصاری و بابک حمیدیان از جواد عزتی می خواهند که نام این قرص شادی بخش را به آنها بگوید. و او هم در برابر اصرارآنها یک کلام می گوید: « قرص تدبیر و امید.» گویی با تدبیر و امید می توان به شادی رسید. شادمانی که در نتیجه یک دولت توانمند و یک نظام سیاسی کارآمد به دست می آید. اگر کمی تدبیر داشته باشیم و اندکی امید می توان گفت  که  این شاد بودن هرگز دست نیافتنی نیست.



[1] . دو نظريه کلي در مورد لذت‌جويي وجود دارد، يکي از اين نظريات متعلق به جرمي بنتام است که طرفدار لذت کمي است. او مي‌گويد ارزش لذت به طور کمي امري بديهي است به اين معنا که گرچه لذت را نمي‌توان شمرد اما دوره و زمان لذت بردن را مي‌توان حساب کرد. از سوي ديگر جان استوارت ميل معتقد به کيفي بودن لذت است. او لذت را امري ذومراتب مي‌داند و از لذت بالاتر و پايين‌تر سخن مي‌گويد، به اين معنا که مثلاً موجودات پست‌تر به لذت‌هاي در دسترس دست مي‌يابند و نمي‌توانند به مراتب و سطوح بالاتر لذت دسترسي داشته باشند.

به نقل از اندرو مور؛ لذت جویی؛ترجمه علیرضا رضایت. سایت اطلاعات حکمت و معارف

[2] .اپیکور: فیلسوف یونانی قرن چهارم پیش از میلاد. اپیکور، فلسفه لذت، پرهیز از پریشان‌خاطری دنیوی، جستجوی آرامش نفس (آتاراکسیا) و رهایی از تشویش و رنج (آپونیا) را تبلیغ می‌کرد. با این حال او بزرگ ترین لذت را همنشینی با یک دوست فهمیده و با کمالات می داند. اپیکور مروج لذت پرستی نبود بلکه به مفهوم لذت اندیشید. به عقیدهٔ اپیکور بالاترین لذت نبودن درد است و آنچه درد را برطرف می‌کند، خردمندی است و خردمندی هم در این است که ما خود را از شر شهوت، پرخوری، خرافات مذهبی و ترس از مرگ برهانیم و از رقابت، حسادت و شهرت‌طلبی بپرهیزیم و فقط به فکر تحصیل آرامش ضمیر باطن باشیم. با این حال انچه ما از اپیکور می دانیم. روایت شاگردان او از اوست. از او به جز چند نامه باقی نمانده است.این دو جمله منسوب به اوست: «از میان تمام نعمت‌هایی که سرنوشت به ما ارزانی داشته‌است، هیچ نعمتی بالاتر از دوستی نیست - نه ثروت و نه لذت.»«با مرگ سر و کاری ندارم. وقتی من هستم، او نیست؛ وقتی او باشد، من نیستم.» یکی از متون مناسب برای اشنایی با اپیکور کتاب تسلی بخشی های فلسفه، اثر الن دوباتن است. در این کتاب در فصلی مجزا به اندیشه های کاربردی اپیکور پرداخته شده است.

3. «هیچ اوایی جز هوس شما را به شادی رهنمون نمی شود.» از کتاب فلسفه در اتاق خواب. نوشته مارکی دوساد. ترجمه امید شمس. مارکی دو ساد فیلسوف قرن هجدهم و نوزدهم فرانسه است که کلمه سادیسم از نام این نویسنده گرفته شده‌است. فلسفه ساد داشتن روابط آزاد جنسی و میل به آزار جنسی است. این دیدگاه در زمان او در فرانسه بسیار مورد انتقاد واقع شد.رمان‌های ساد پیرامون مطالبی مانند سکس و خشونت و تجاوز و مرده‌گرایی نوشته شده‌است. ساد را می توان روی دیگر قرن هجدهم اروپا دانست. زمانه ای که اسنوب و قواعد اشرافی گری به عنوان فضیلت محسوب می شد و اشراف خود را مروج و مدافع اخلاق می دانستند. به گفته ساد «فضيلت رذيلت است و رذيلت فضيلت». وي در كتاب خود «خوشبختي هاي رذيلت، بدبختي هاي فضيلت»،  او اذعان مي كند كه اين مسئله، نيازي به سوگواري و غصه خوردن ندارد، بلكه قانون تاريخ و روزگار همين است. گریز از قانون و قراردادهای اجتماعی، یورش به مذهب، اخلاق و پاک‌دامنی و هواداری از هرزگی و لذت جنسی و بی اعتقادی به عشق، مهمترین ویژگی های تفکر ساد و آثار سادومازوخیستی اوست که در کتاب هایی چون "فلسفه در اتاق خواب"، "ژوستین"، "داستان ژولیت"، نمایشنامۀ "مکالمهٔ کشیش و مرد محتضر" و "۱۲۰ روز سودوم" بازتاب یافته است.

با این همه، می‌توان ادعا کرد که مضمون اصلی آثار وی برداشتی افراطی از همان مفاهیم اصلی عصر روشنگری همچون آزادی، سلطه بر طبیعت، خودآیینی، اخلاق و نقد کلیسا بود.









----- 0 0

مقالات مشابه

انسان های هم عصر ما ; نگاهی به فیلم خرگیوش
انسان های هم عصر ما ; نگاهی به فیلم خرگیوش

انسان های هم عصر ما ; نگاهی به فیلم خرگیوش

خرگیوش اولین فیلم مانی باغبانی تجربه‌ای قابل قبول است اما کاستی‎های بسیاری در پردازش موضوع‌هایی دارد که سعی کرده است در فیلم به آنها بپردازد؛ مقوله‎هایی مثل بیماری رو به مرگ نزدیکان، تلاش‌های علمی یک نخبه جوان، ازدواج‎های پنهانی و مفهوم شادی.
انسان های هم عصر ما ; نگاهی به فیلم خرگیوش
انسان های هم عصر ما ; نگاهی به فیلم خرگیوش

انسان های هم عصر ما ; نگاهی به فیلم خرگیوش

خرگیوش اولین فیلم مانی باغبانی تجربه‌ای قابل قبول است اما کاستی‎های بسیاری در پردازش موضوع‌هایی دارد که سعی کرده است در فیلم به آنها بپردازد؛ مقوله‎هایی مثل بیماری رو به مرگ نزدیکان، تلاش‌های علمی یک نخبه جوان، ازدواج‎های پنهانی و مفهوم شادی.
Powered by TayaCMS