فیلم نوشت فیلم نوشت

مدیسا مهراب پور
مدیسا مهراب پور

مدیسا مهراب پور

اساساً درون پوک چنین فیلم‌هایی که در زیر سطح و داستان آبکی‌شان نهان است راه را بر هر صحبت و واکاوی می‌بندد به شکلی که برای یک منتقد، حتی بدوبیراه گفتن به چنین فیلمی کاری دشوار می‌نماید.

مدیسا مهراب پور

هاتف علیمردانی از جمله کارگردانان پرکار نسل جوان است که در سال‌های اخیر تجربه‌های به نسبت زیادی از او دیده‌ایم. بعد از دو فیلم اولش که در ژانر کودک ساخته شد یعنی «راز دشت تاران» و «یک فراری از بگبو»، با فیلم «به خاطر پونه» وارد فضای حرفه‌ای سینمای ایران شد. «به خاطر پونه» را می‌توان اولین فیلم جدی و جالب‌توجه هاتف علیمردانی دانست که خبر از رشد کارگردانی می‌داد که دغدغه‌های جدی و لب مرز سانسوری دارد و به چیزهایی می‌اندیشد که مطلوب عموم کارگردانان سینمای ایران نیست. مردی شکاک و پارانویید که دست به قتل همسرش می‌زند به‌عنوان موضوع و پرداخت مالیخولیایی کارگردان، هاتف علیمردانی را تبدیل به اسمی کرد که مشتاق دیدن فیلم‌های بهتر و پخته‌تری از آن باشیم. از سال ۱۳۹۱ و ساخت «به خاطر پونه» تا به امروز کارگردان جوان هرسال یک فیلم ساخته است و به یقین می‌توان گفت که کماکان «به خاطر پونه» بهترین تجربه اوست. «مردن به وقت شهریور» بسیار ضعیف و به عبارتی یک کمدی ناخواسته بود. «کوچه بی‌نام» یک سال پس از آن ساخته شد و هرچند فیلمی ضعیف و پر از کلیشه‌های معمول سینمای ایران بود اما حداقل حرفی برای گفتن داشت و چالشی اجتماعی را تصویر می‌کرد و توانست در گیشه‌ها هم موفقیت نسبی به دست بیاورد همچنین در جشنواره فجر هم موردتوجه قرار بگیرد. «هفت‌ماهگی» فیلم آخر علیمردانی است که اولین اکرانش را در جشنواره صورت گرفت و اکنون روی پرده است.

اما پیش از پرداختن به فیلم مطرح کردن یک سؤال اساسی لازم به نظر می‌رسد: اصلاً چه اصراری است که یک کارگردان سالی یک فیلم بسازد؟! جان فورد و هیچکاک اگر سالی یک فیلم می‌ساختند لازمه نظام هالیوود آن دوران بود و مهم‌تر از آن و به‌استثنای فیلم‌هایآخر، آثارشان حرف‌های مهمی برای گفتن داشته‌اند، گاهی درباره سینما و گاه درباره فرهنگ قدیمی و از دست رفته سال-های دور مردم آمریکا؛ اما پرکاری کارگردانانی مانند علیمردانی که نشان داده‌اند ایده‌ها و استعدادشان پتانسیل چنان درخشانی برای تجربه‌های پرشمار ندارد تنها اتلاف سرمایه ایست که می‌تواند مقدمه شکوفایی یک استعداد مثلاً نوظهور باشد.صحبت کردن راجع به «هفت‌ماهگی» به‌هیچ‌وجه کار آسانی نیست. نه از حیث پیچیدگی یا اینکه تجربه‌ای دیریاب و سخت فهم باشد که فیلمی عمیقاً پوچ و تهی است. اساساً درون پوک چنین فیلم‌هایی که در زیر سطح و داستان آبکی‌شان نهان است راه را بر هر صحبت و واکاوی می‌بندد به شکلی که برای یک منتقد، حتی بدوبیراه گفتن به چنین فیلمی کاری دشوار می‌نماید.
کیفیت فنی پایین اثر، در کارگردانی، اجرا و میزانسن‌های تخت و خشک نمود پیدا می‌کند و بازی‌های ضعیف به‌خصوص بازی بسیار بد پگاه آهنگرانی که احتمالاً می‌تواند با اختلاف بدترین بازی در کارنامه بازیگری او لقب بگیرد کمر فیلم را می‌شکند.
اما فراتر از بی‌سلیقگی‌ها و ضعف‌های فاحش تکنیکی فیلم، شخصیت‌پردازی در فیلم‌نامه پاشنه آشیل «هفت‌ماهگی» است. از این حیث «هفت‌ماهگی» فیلم عجیبی است. تقریباً انگیزه هیچ کدام از کاراکترها منطق مشخصی ندارد و بسیار گنگ است. به‌عبارت‌دیگر اصلاً معلوم نیست که شخصیت‌ها انگیزه‌ای دارند یا نه! کاراکترها انگیزه و رفتار مشخصی ندارند و در هر سکانس شخصیت متغیری دارند که با سکانس قبلی صد و هشتاد درجه متفاوت است! این کاراکترها و انگیزه و اهدافشان است که در هر فیلم یا اثر هنری دیگری که با تخیل و روایت گره‌خورده است، پیش برنده درام و داستان اصلی است. کاراکترها و تصمیماتشان هستند که مسیر اثر را مشخص می‌کنند و ساحت روایت را در بعد پنجم یک فیلم سینمایی و جهانش می‌سازند.

علاوه بر این‌که کاراکترها بی‌هدف‌اند خود فیلم هم انگار هدف مشخصی ندارد و نه می‌داند که می‌خواهد چه بگوید و نه می‌داند که قرار است به چه نتیجه و مقصدی برسد! مخاطب و کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس همگی در مواجهه با فیلم گیج و مبهوت هستند که چه چیزی را باید دنبال کنند. همین سردرگمی سازنده و به پیروی از آن سرگردانی فیلم جایی میان زمین و هوا، باعث شده است تا گره اصلی و اتفاق دراماتیکی که تعیین‌کننده هدف و غایت نهایی اثر است، به‌جای آنکه در مسیر داستان و در تلاقی شخصیت‌ها شکل بگیرد، بحرانی باشد که خارج از جهان داستان و فیلم بافته می‌شود؛ یعنی زلزله: زلزله‌ای ناگهان از ناکجاآباد پیدایش می‌شود و زن را قربانی می‌کند تا سرنوشت مرد داستان تغییر کند و تا ابد پشیمان باشد. به همین مضحکی، زلزله باعث می‌شود داستان شبکه پیچیده روابط و احساسات متناقض یکسری آدم که در هم پیچ‌خورده‌اند با تصویر ده سال بعد قهرمان که دارد دخترش را می‌خواباند و حسرت گذشته را می‌خورد به پایان برسد!

هاتف علیمردانی امسال هم مانند چند سال گذشته با فیلم «آبا جان» در جشنواره فجر حاضر است. انگار که رسالت فیلم‌ساز نه پرداختن به سینما و فیلم خوب ساختن که سالی یک فیلم ساختن و پای ثابت جشنواره فجر بودن است! فیلم‌های علیمردانی نشان داده‌اند که فیلم‌ساز دغدغه مند «به خاطر پونه» توهمی بیش نبوده است. کارنامه او نشان می‌دهد که هیچ زیبایی‌شناسی فاقد ارزشی در پس فیلم‌های او وجود ندارند و فیلم‌ساز صرفاً روی موج هرساله سینما و فیلم‌های مطرح اسکی می‌کند! احتمالاً باید منتظر «آباجان» باشیم که در حین تماشا مخاطب را به یاد سایه و یا نسخه دست چندمی از «ابدیت و یک روز» می‌اندازد.



منبع :blog.namava.ir

----- 0 0
میثم کریمی
میثم کریمی

میثم کریمی

« هفت ماهگی » هاتف علیمردانی ابداً نمی تواند یک اثر مناسب برای تعریف یک داستان « خیانت محور » باشد چراکه در نخستین ستون یعنی فیلمنامه، با مشکلات عدیده و شلختگی بسیاری مواجه است
محمدحسین شاه آبادی
محمدحسین شاه آبادی

محمدحسین شاه آبادی

فیلم مصداق سینمای ضد جامعه است و با وجود پرده‌دری‌های واضحش، با کمال تأسف هیچ محدودیت سنی برای مخاطب تعیین نکرده است.
Powered by TayaCMS