فیلم نوشت فیلم نوشت

عرفان امیرسلیمانی
عرفان امیرسلیمانی

عرفان امیرسلیمانی

هاتف علیمردانی توانست تمام توانش را برای سیاه جلوه دادن این روابط به کار گیرد و سرانجام تلخ روابط اجتماعی نامشروع را به رخ بینندگان بکشد.

عرفان امیرسلیمانی

نقد فیلم هفت ماهگی (زخم قدیمی خیانت)

ششمین ساخته ی هاتف علیمردانی در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر در انتظار سیمرغ بلورین است و همانطور که خود او هم به این نکته اشاره کرده بازیگران فیلم همانند حامد بهداد، باران کوثری و پگاه آهنگرانی شایسته نامزد شدن در بخش های بهترین بازیگر را دارند و حتی توانایی بردن سیمرغ به خانه را هم نیز دارند. اما این تنها نظر کارگردان فیلم است و باید منتظر ماند و دید که آیا داوران جشنواره هم با او هم عقیده هستند یا خیر؟

فیلم هفت ماهگی با موضوعی اجتماعی همراه است که مشکلات جامعه امروز ما را به تصویر می کشد و از درون خانواده های این روزهای کشورمان سخن می گوید که در اکثر خانه ها پر از جنگ و جدل و بحث و دعواست بر سر وفاداری یا خیانت. یا زن به شوهرش خیانت می کند و یا مرد به همسرش. یا به هم مشکوک هستند یا قصد ایجاد رابطه ای جدید در کنار رابطه ی زناشویی شان را دارند. از لنزی دیگر که به این ماجرا نگاه کنیم متوجه شباهت بسیار زیاد موضوع فیلم با سریال های ترکیه ای و امثال آن ها که در شبکه جم و غیره پخش می شود، می شویم. به حدی که شاید بعضی در سینما احساس کنند نکند در خانه هستند و مقابل ماهواره نشسته اند! موضوع خیانت و روابط دختر و پسر مثل اینکه دغدغه ی اصلی کارگردان های امروز ماست مخصوصا هاتف علیمردانی که در فیلم مردن به وقت شهریور هم شاهد بودیم که همین تم را انتخاب کرده بود اما به سبک تینیجری و نوجوانانه. نگاهی اگر به فیلم های امسال جشنواره بیاندازیم و گوش به نظرات دوستان سینما دوستمان در صف های طویل فیلم های جشنواره بدهیم، متوجه می شویم که اکثر فیلم های امسال این موضوع را در برگرفته اند و یا به مسائل اجتماعی پرداخته اند. سال گذشته هاتف علیمردانی توانست با فیلم کوچه بی نام جایزه بهترین بازیگر زن را به باران کوثری به نوعی تقدیم کند و با بازی گرفتن از او توانست این افتخار را برای فیلمش کسب کند. موضوع فیلم درباره ی دو خانواده است که مشکلاتی برایشان پیش می آید که در صدد حل آن ها بر می آیند و در این بین کسانی هم هستند که زیرآبی می روند و باعث رنج و عذاب اطرافیانشان می شوند.

باران کوثری در نقش رعنا یک زن حامله ی بسیار عصبی و لجباز و شکاک است که به سرعت در حال تغییر عقیده ها و نظراتش می باشد.این عوارض بارداری شاید در همه ی خانم ها عادی باشد و معمولی به نظر برسد اما در این جا این شک کردن ها  به حامد بهداد که شوهرش باشد به نظر بی دلیل می رسد اما رفته رفته دلیل این شک ها را درک می کنیم و شخصیت بهداد در فیلم نمایان می شود. این ابراز نگرانی ها از سوی رعنا از چک کردن گوشی شوهرش شروع می شود که برای اول بار به مخاطب بفهماند که اعتماد کاملی میان این زوج وجود ندارد. کمی می گذرد و مخاطب شاهد بحث و جدل بین این زن و شوهر است. حال تماشاگر می ماند که کدام حرکت رعنا را باور کند؟ اینکه به صورت نامحسوس همسرش را زیر نظر دارد یا اینکه کاملا واضح و آشکار و بی هیچ ترسی در برابر او لب به سخن می گشاید و از بی اعتمادی اش نسبت به او می گوید؟ کاملا این عدم اعتماد برای تماشاگر باز نمی شود که چه چیزی از حامد بهداد دیده که به او مشکوک شده است اما ما این را می بینیم که هانیه توسلی که در نقش سالومه بازی می کند، از گذشته با بهداد ارتباط داشته و با هم دوست بوده اند. و بعدها از هم جدا می شوند اما همچنان همدیگر را دوست داشته اند و چون بهداد از علاقه ی سالئمه به خودش بی خبر بود تصمیم به ازدواج با رعنا می گیرد. این ها گفته های خود شخصیت بهداد در فیلم بود که پس از زلزله که خانه خالی شده بود و فقط او و سالومه در منزل حضور داشتند میان آن ها این دیالوگ ها رد و بدل شده و شیطنت های بهداد و سالومه و طرز حرف زدنشان نشان از یک علاقه ی قلبی قدیمی و دیرینه است که همچنان شعله ی آن روشن است و هر آن می تواند بهداد را به خیانت به رعنا وادارد. البته هیچ ترس و نگرانی در وجود بهداد هویدا نبود و با خیال راحت به همراه سالومه در خانه خودش نشسته بود و به خنده و شوخی می گذراندند و آمادگی هر اتفاقی را اینطور که از چهره اش پیدا بود داشت. با این حساب می شود گفت که سابقه ای نه چندان کم در عرصه ی خیانت داشته که هیچ ترسی در وجودش پیدا نبود و از نزدیک شدن به سالومه هیچ واهمه یا احساس عذاب وجدانی نداشت. این برخلاف رفتاری ست که در مقابل رعنا از خود نشان می داد و تا قبل از این اتفاق مخاطب او را بی گناه می ندارد اما پس از این واقعه پی به محق بودن رعنا می برند و حق را به وی می دهند که مشکوک بودنش به درستی بوده و هیچ ربطی به عوارض دوران بارداری نداشته است. هر چند بازی رعنا کم بود اما به قول گفتنی تاثیر گذار بود و در دل مخاطب توانست خود را جا کند. به علاوه اینکه مظلوم واقع شدن رعنا هم مزید بر علت شده بود.

یکی از اشتباهات کارگردان این مسئله بود که موضوع فوق قدیمی انتخاب میان بچه و همسر را دوباره بر روی پرده سینما آورده که ما را یاد سال ها قبل می اندازد. انتخابی که مرد را در تنگنا قرار می دهد و نمی داند که چه تصمیمی باید بگیرد. یا باید فرزندش را انتخاب کند یا همسرش را. حتی عنوان کردن این موضوع که فرزند قبلیشان هم در شکم مادر سقط شد و به دنیا نیامد هم بر تکراری بودنش افزود و من مخاطب را به شخصه آزار داد. انتخابی که در نهایت به اجبار تبدیل شد و حق انتخاب حامد بهداد سوخت. چرا که رعنا دچار مرگ مغزی می شود و فرزند دخترش به دنیا می آید. اما در این قسمت از داستان نکته ای وجود دارد که ذهن مخاطب را درگیر می کند. اینکه چرا بهداد اینقدر زود با فوت رعنا کنار آمد و به عزاداری برایش نپرداخت؟ هرچه باشد همسرش بوده و اگر هیچ علاقه ای هم به او نمی داشت لا اقل مادر دخترش که بوده  یا مثلا دخترش که بی مادر شده، پس عزاداری نکردن او به چه دلیل است؟ سکوت بهداد باعث سکوت ذهن تماشاگر هم شد و نمی دانیم که آیا از ته زدن ریشش بعد فوت رعنا به چه علت است؟ تنها دلیل، شک او به رعناست که از اس ام اس درون گوشی رعنا بعد از تصادف این داستان شروع شد و سکوت پر از فریاد بهداد آغاز شد و به دنبال کشف حقیقت پس از اصلاح کردن صورتش می رود. این تیغ کردن ریش را می توان به دلیل عزادار نبودن او برای رعنا بدانیم چرا که فکر می کند رعنا می خواسته به او خیانت کند و در جاده آن وقت شب با مرد غریبه چه می کرده و چرا آنجا بوده؟ یکی از سکانس های جالب و هوشمندانه فیلم هفت ماهگی زمانی ست که بهداد برای پیدا کردن اصل ماجرا به مرزن آباد می رود و در مراسم مرد غریبه به نام بهروز که راننده ماشینی بوده که همسرش در شب تصادف در این ماشین حضور داشت شرکت می کند و نکته ی شایان ذکر اینجاست که وقتی دوربین از چپ به راست در حال حرکت است در منزل مرد فوت شده تمامی اقوام و بستگانش لباس مشکی بر تن دارند و حداقل با یک ته ریش در مراسم حاضر هستند و در کل تمامی لباس ها مشکی ست اما لباس بهداد سفید است و بسیار شیک و تمیز با صورتی اصلاح شده به مراسم آمده است و با هیچکس کلمه ای سخن نمی گوید. این تضاد رنگ نشان دهنده تضاد عقیده و فکر او با سایرین است که برخلاف دیگران او عزادار نیست و به همین علت لباس سفید رنگی بر تن دارد. دیالوگ های بهداد بعد از شب تصادف در مقابل مغازه مرد غریبه(بهروز) با مرد دست فروش لب خیابان کمی آماتور به نظر می رسید. کسی که دچار شوک به این بزرگی شده و نمی داند تکلیفش با خودش چگونه است چطور می تواند به این صراحت با مرد دستفروش به صحبت بنشیند و سفره ی دلش را درست مقابل مغازه ی مرد فوت شده بگشاید. هیچ کس در دنیای واقعی حاضر نیست تا بگوید همسر من آن وقت شب در ماشین این مرد بوده و من برای اطمینان از سالم بودن این شخص از شما سوال می کنم تا بدانم او مرد درستی است یا خیر؟ سوالات مربوط به دانستن درستی یا نادرستی آن مرد پرسیده شد پس دیگر دلیل وجود نداشت که بهداد بگوید آن خانم زن من بود و بعد سوار ماشینش بشود و برود بلکه به راحتی بدون عنوان کردن این مسئله می توانست از پیرمرد خداحافظی کند.

خیانت و پنهانکاری این روزها آن قدر زیاد شده که دیگر کسی به نزدیکترین افراد به خودش هم نمی تواند اعتماد کند. این عدم اعتماد در تمامی قشرهای جامعه یکسان نیست اما در اکثر طبقات چه متوسط چه مرفح و چه ضعیف شاهدش هستیم. عدم وفاداری پارتنرها به یکدیگر مختص دوستی های دختر و پسر نیست و حتی در میان زوج های جامعه شدتش بیشتر هم شده و دیگر امری طبیعی محسوب می شود. هاتف علیمردانی توانست تمام توانش را برای سیاه جلوه دادن این روابط به کار گیرد و سرانجام تلخ روابط اجتماعی نامشروع را به رخ بینندگان بکشد و اصل حرف فیلم هم به نوعی می توان گفت همین بوده است. پیام اصلی فیلم حفظ بنیان خانواده به هر شکل و نحویست که می توانیم و از پسش بر می آییم. برای مثال بهداد اگر سر حرفش می ماند و آخر هفته به مرزن آباد می رفت این اتفاقات نمی افتاد و رعنا برای گرفتن مچ بهداد در حال بازگشت به تهران نبود. طمع بهداد باعث شد تا رعنا را به تهران بکشاند و این بلا سرش بیاید. با نگاهی اجمالی به فیلم خیانت های تو در تو و در هم تنیده را می بینیم که همانند سیم های پیچ خورده ی هندزفری باید آن ها را با حوصله از هم جدا نمود. رابطه ی سالومه و بهداد از گذشته تا به امروز و تیک زدن های آن ها با هم در مهمانی ها خانوادگی در حالی که بهداد همسر رعناست. خواهر حامد بهداد که پگاه آهنگرانی این نقش را بازی می کند با یک مردی عقد می کند و پس از مدتی از او جدا می شود و دلیل این جدایی ارتباط سالومه با همسر پگاه بود که به نوعی می توان گفت او را از پگاه قاپید و مال خود کرد. در این میان پگاه آهنگرانی هم بیکار ننشسته و با دوست بهداد یعنی احمد مهرانفر در ارتباط است اما برادرش بهداد از این موضوع بی اطلاع است.  خلاصه اینه همه در حال انتقام و خیانت به جز رعنای بیچاره که نماد یک زن خانه دار و گوشه گیر و نجیب و پاک است و حتی بخاطر بی بند و باری و خراب بودن اوضاع پگاه رابطه اش با او را به هم زده و به قول خودش فاز پگاه را نمی فهمد و از او خوشش نمی آید. همچنین واکنش های رعنا نسبت به خوش و بش بهداد با سالومه در مهمانی حاکی از پاک و منزه بودن وی دارد که آبش با این رفتار ها و این آدم ها توی یک جوی نمی رود. پگاه علاوه بر وخیم بودن اوضاع آمارش در کلاشی هم دستی دارد و 1400 سکه مهریه را از همسرش که از او جدا شده است به اجرا گذاشته در حالی با او زندگی نکرد و به طور جدی وارد یک منزل و وارد یک زندگی مسترک نشده بودند. محمدرضا علیمردانی که نقش همسر سابقش را بازی می کند اما زیر بار این حرف زور نمی رود و برایشان خط و نشان می کشد و با بهداد هم حتی در می افتد اما نقش او بسیار کوتاه بود و به سرعت از مقابل دوربین کنار رفت. اما در مقابل احمد مهرانفر حضورش همانند پگاه پایدار ماند و نمی شود گفت کوتاه بازی کرد. احمد مهرانفر هم در یک صحنه که با پگاه در خانه بهداد نشسته بودند و در حال خنده و گپ بودند دستش برای بهداد رو می شود و آن چه که نباید را بهداد متوجه می شود و از همانجا حکم اخراجش را از بهداد می گیرد اما عکس العمل مهرانفر ضعیف بود و هیچ ترسی بعد از رو شدن دستش در چهره اش پیدا نبود و حتی در حرکات بدن هم شاهد چیز خاصی نبودیم در حالی که بهداد با تمام وجودش فریاد از روی عصبانیت کشید و همین برای این صحنه کافی بود تا مهرانفر هم کارش با فیلم تمام شود. بازی پگاه آهنگرانی هم بسیار بدنی و همراه با حرکات موزون و ناموزون بود که در اکثر لحظات موجبات شادی و خنده ی تماشاگران را فراهم آورد و مکرر و به تکرار بسیار زیاد این حرکات را ادامه می داد که باورپذیر بودنش برایمان کمی مشکل و یا حتی غیر قابل باور بود. حرکات دست به شکل بال زدن پرندگان را به صورت نادر در انسان ها می توان یافت. حال اینکه نویسنده قصدش از استفاده از این بال زدن ها برای نقش پگاه آهنگرانی چه بوده را شاید بتوان در تلاش برای خاص نشان دادن او بیان کرد در حالی که برای این امر از خیلی المان های دیگر میشد کمک گرفت تا اقلا برای بیننده قابل باور باشد و بتواند آن را درک بنماید.

محمود کلاری فیلمبردار با سابقه ی سینمای ایران در این فیلم دست به دوربین بود و توانست علاوه بر سیاه نمایی های کارگردان، خودش هم فیلم را سیاه و تاریک و نسبتا با نور کم به قولی پر کند یا ضبط بنماید. از کلاری بیشتر از این انتظار می رفت اما در حد خودش نبود. موسیقی متن فیلم و در کل موسیقی فیلم همچنان در جشنواره امسال باب میل نبوده و دلیل ضعیف عمل کردن در این بخش را مطلع نیستم. اصل فیلم به موسیقی و موسیقی متن فیلم است که جذابیت و کشش برای تماشاگر ایجاد می کند و در بسیاری از صحنه های فیلم همین موسیقی هرچند آرام و ملایم و در بکگراند، تاثیر فوق العاده ای در انتقال حس به تماشاگر می گذارد اما چه کنیم که هنوز اندر خم یک کوچه ایم!

با سابقه ی درخشان ممیزی های سینمای ما انتظار می رود که این فیلم هم برای اکران سراسری با مشکل مواجه شود و دستخوش تغییرات و سانسورهایی بشود که نه باب مخاطبان است و نه عوامل فیلم. جمله های هانیه توسلی و بعضی جملات بهداد از جمله صحنه هایی هستند که احتمال می رود با سانسور روبرو شوند.

در آرای مردمی طبق مشاهدات عینی بیشترین رای را مردم در صندوق میانه می انداختند و این خب نشان می دهد که فیلم بدی از آب درنیامده اما تماشاگران انتظار بهتر از این را داشته اند و آن چیزی که دنبالش بوده اند را در این فیلم نیافتند. اما اکت های حامد بهداد و بازی های زیر پوستی و چشمک و حرکات صورت و بدنش همیشه تماشاگر را به وجد می آورده و همچنان با گذشت سال های سال همان حامد بهداد دوست داشتنی محبوب مردم باقی مانده و همچنین باران کوثری با خنده های ملیح و بازی بسیار در نقش فرو رفته اش همانند سال گذشته می تواند کاندیدای دریافت سیمرغ بلورین باشد.

زوج کوثری و بهداد بار دیگر توانستند هنر بازیگریشان را برای هنردوستان به نمایش بگذارند و نشان دهند به خوبی توانایی کامل کردن یکدیگر را در فیلم دارند و می توانند به تنهایی بار قصه ی کل فیلم را به دوش بکشند. در این جشنواره هرچند این فیلم جز چند فیلم اول و محبوب نیست اما فیلم بدی هم از کار در نیامده و توانسته تماشاگر را راضی از سینما بیرون بفرستد و زندگی سالم و خوش و خرم را به همراه خانواده به تماشاگران منتقل کند. هرچه که بود از فیلم مردن به وقت شهریورش بسیار جلوتر بود و توانسته بود در این فیلم فضای ناتورالیستی به تصویر بکشد.



منبع :salamcinama.ir

----- 0 0
محسن دریالعل
محسن دریالعل

محسن دریالعل

مگر می‌شود ۸۵ دقیقه از کثیفی صحبت کرد و در پنج دقیقه آخر همه چیز به خوشی برسد؟ مگر می‌شود مخاطب را تا خرخره در سیاهی غرق کرد و فقط در لحظه‌ای او را نجات داد؟
سید آریا قریشی
سید آریا قریشی

سید آریا قریشی

برنامه سینمامعیار با موضوع نقد و بررسی فیلم «هفت‌ماهگی» (هاتف علیمردانی) با حضور سید آریا قریشی و احسان رستگار، و با اجرای امیرعباس صباغ برگزار شد.
Powered by TayaCMS