فیلم نوشت فیلم نوشت

انسان های هم عصر ما ; نگاهی به فیلم خرگیوش
انسان های هم عصر ما ; نگاهی به فیلم خرگیوش

انسان های هم عصر ما ; نگاهی به فیلم خرگیوش

خرگیوش اولین فیلم مانی باغبانی تجربه‌ای قابل قبول است اما کاستی‎های بسیاری در پردازش موضوع‌هایی دارد که سعی کرده است در فیلم به آنها بپردازد؛ مقوله‎هایی مثل بیماری رو به مرگ نزدیکان، تلاش‌های علمی یک نخبه جوان، ازدواج‎های پنهانی و مفهوم شادی.

مقاله

نویسنده مصطفی مرشدلو
انسان های هم عصر ما ; نگاهی به فیلم خرگیوش

خرگیوش اولین فیلم مانی باغبانی تجربه‌ای قابل قبول است اما کاستی‌های بسیاری در پردازش موضوع‌هایی دارد که سعی کرده است در فیلم به آنها بپردازد؛ مقوله‌هایی مثل بیماری رو به مرگ نزدیکان، تلاش‌های علمی یک نخبه جوان، ازدواج‌های پنهانی و مفهوم شادی.

فیلم با انتخاب یک لوکیشن محدود از همان ابتدا مخاطب خود را درگیر مناسبات بینا فردی می‌کند و مخاطب را به درنگی بیشتر در ذهنیات و ابعاد روانی شخصیت‌های اثرش فرا می‌خواند، اما از این حیث نه تنها توفیقی خاصی ندارد بلکه با ریز داستان‌های مختلفی که در بطن فیلم می‌گنجاند، در نهایت نیز بسیاری از آنها بی سرانجام مشخص باقی می‌ماند، شیرازه پیرنگ داستان از هم می‌گسلد و مخاطب به نتیجه مشخصی نمی‌رسد.



فیلم تلاش دارد با کمدی‌های کلامی و موقعیتی طول نمایش فیلم را برای مخاطب قابل تحمل کند ولی اصولا معلوم نمی‌کند چرا باید به دیدن این فیلم نشست؟ محتوای فیلم چیست؟ قرار است  در انتها چه چیزی ذهن مخاطب را درگیر و قوه تامل و درنگ او را تحریک کند؟


روانگردان‌های سبک کننده سنیگنی واقعیت

ترغیب به مصرف قرص‌های روانگردان برای گریز از یک موقعیت جدی یکی از تجویزهایی است که فیلم برای مخاطبان خود ارائه می‌دهد. بی تردید مصرف چنین مواد توهم زا امری رایج در جهان واقع است اما ترغیب به مصرف چنین موادی برای گریز از واقعیت و رو به رو شدن با یک حقیقت جدی همچون بیماری سرطان پدر اینگونه به نظر نمی‌رسد که تجویزی قابل دفاع باشد. این روش ساده‌ترین نوع برخورد با مساله است و نه تنها هیچ تفکر و مجاهدتی را برای کنار آمدن با این مهم برنمی‌انگیزد بلکه بیشتر از پیش مخاطب را به گریز از مواجهه با یک واقعیت جدی و دردناک ترغیب می‌کند. دقیقا مانند بسیاری از نمونه‌های واقعی که افراد برای گریز از کنار آمدن با مرگ یک عزیز از دست رفته به انواع مخدرها رو می‌آورند و از این طریق خود را در چرخه اعتیاد در می‌اندازند.



اما آیا این راه حل می‌تواند در بستر جامعه بحران زده معاصر ما تجویزی منطبق با نیازها تعبیر شود؟ بی تردید پاسخ نه تنها مثبت نیست بلکه باید اذعان کرد که سینماگر ما خواسته یا ناخواسته مهر تایید بر بی مسئولیتی و گریز از مواجهه با مساله می‌زند تا قبول مسئولیت و مواجهه جدی برای حل مساله. بگذریم از اینکه فیلم هیچ تصور درک پذیری از مفهوم بیماریِ رو به مرگ عرضه نمی‌کند و با شوخی‌های مختلف سعی می‌کند ذهن مخاطب و حتی خود شخصیت‌ها را از رو به رو شدن با این مساله تراژیک و دهشتناک منحرف کرده و با روزمرگی کل ماجرا را برگزار نماید.

از این حیث باید گفت فیلم نه تنها هوشمندی و ژرف نگری ندارد بلکه یک فیلم تفننی بی‌مایه است که علاوه بر اغفال مخاطب، خود نیز به دنبال زیستی توام با غفلت زدگی است و از همین رهگذر هست که از میانه روایت، داستان فیلم اصلا سویه‌های دیگری به خود می‌گیرد و داستان همسر دوم پدر و بچه او به میان می‌آید؛ الگوی روایی‌ای که به خوبی نشان می‌دهد که سینماگر ما نه تنها درک عمیقی از مساله اصلی ندارد بلکه گرفتار چنبره روزمره‌گی است و فاقد آن بُعد لازم هوشی تا اصل داستان خود را به یک سرانجام روشن برساند.



به بیانی بی مایگی فیلم انعکاسی از جهان مفروض فیلمساز است. مختصات جهان زندگی در آثار قبلی مانی باغبان مانند نهنگ عنبر و مهمانی کامی به همانگونه است که در خرگیوش می بینیم .گویا او چه در مقام مهندسی جهان قصه که کار فیلمنامه نویس است و چه در مقام کارگردان که معمار آن جهان است بر اساس نظام واحد عمل می کند. زندگی و رنگ و شکل آن در خرگیوش به همان نحوی است که در مهمانی کامی می بینیم فیلمی(( پراز مثلا دوستی و تمنا و ولعی برای داشتن روابط پیچ‌درپیچ و متعدد. دوستانی که برای تفریح، وقت‌گذرانی، خندیدن و خاله‌زنک و خاله‌مردک بازی، از هیچ کار و حرفی فروگذار نمی‌کنند. کسانی که دوستی برای‌شان عمق و حقیقت ندارد و نفع و هوس شخصی‌شان، ولو زودگذر، بر همه کس و همه چیز، ارجحیت دارد))( وبسایت هنگامه ناهید)  در نهنگ عنبر با تصویری کاریکاتوری از  عدم تناسب زندگی بخشی از جامعه  با شرایط زندگی دهه شصت مواجه می شویم که در آن بسیاری از لطافت‌ها و زیبایی‌های ساری و جاری در حیات روزمره مردم آن دوره زمانی نادیده گرفته شده است. ارزش‌های حاکم بر زندگی در نهنگ عنبر همگی بیگانه از عناصرِ معنا بخش زندگی جدی و پر تلاطم دوره تاریخی، حساس و سرنوشت ساز دهه شصت است.

 به نظر می رسد جهان برساخته قصه های مانی باغبان مورد قبول جامعه امروزی ما نیست. تعابیر چون: ((زندگی پوچ گرایی، مسخره بازی، قشری از جامعه زندگیشونو دارن در پوچترین حالت ممکن به سر میبرن، سبک زندگی گروهی از ایرانیان است؛ گروه سرمایه دار و نو کیسه))( همان)؛ بخشی از کامنت هایی است که در واکنش به این جهان قصه آورده شده. البته در کامنت ها کسانی هم دیده می شوند وهستند که با  این جهان ارتباط برقرار می کنند و آن را دوست دارند .


ریزداستان‌های نا تمام

ریز داستان های بسیاری را در فیلم می توان  فهرست کرد که در فیلم فقط عنوان می‌شوند و هیچ پیگیری خاصی از آنها صورت نمی‌گیرد برای نمونه داستان آنتی ژن حاصل از خون خرگوشی که حاصل سه سال زحمت آرش، با بازی بابک حمیدیان، است و قرار است با این تحقیق دریچه‌ای به در مان بیماری سرطان گشوده شود؛ در ابتدای فیلم خرگوش گم می شود و طرح این مساله که اهمیت خرگوش را باز می‌نمایاند در میانه فیلم ذهن مخاطب را به این سمت و سو هدایت می‌کند که پیدا کردن خرگوش باید یکی از گره‌های اصلی فیلم باشد ولی در ادامه تنها چیزی که هیچ در ذهن نمی‌آید و به فراموشی سپرده می‌شود ، گم شدن خرگوش است، در حالی که علی الاصول طبق منطق روایت باید این جستجو دارای اهمیت تلقی می‌شد یا لااقل ذهن مخاطب به یک نتیجه مشخصی از این جستجو می‌رسید که متاسفانه باز هم سینماگر ما آگاهانه یا ناآگاهانه از آن طفره می‌رود.


تعهد مادری در خلاء

در این میان ورود دختر بچه‌ای که سرانجام مشخص می‌شود خواهر ناتنی آرش است در این جمع بزرگسالانه منطق روایی مشخصی ندارد. چرا مادر این دختر، به فرزندش اجازه می‌دهد در خانه‌ای با مردی بزرگسال که شناخت دقیقی هم از او ندارد بماند؟ چرا هیچ پیگیری‌ای از وضعیت او نمی‌کند تا ببیند فرزندش در چه حالی است؟ آیا چنین تصویر سازی‌ای از یک مادر متعهد یا علاقمند به فرزند، تصویرسازی دقیقی است؟ آیا کمکی به گسترش تعهد پذیری مادران و والدین در قبال کودکانشان می‌کند؟ جالب توجه آن است که چنین رفتارهایی از سوی کسانی به وقوع می‌پیوندد که اصولا جزو طبقات باسوادتر جامعه هستند و انتظار می‌رود که رفتارهایشان سنجیده تر و بهنجارتر باشد. هرچند که در انتهای داستان مشخص می شود که میان این دختر خردسال و شخصیت اصلی داستان با بازی بابک حمیدیان ، ارتباطی خونی و خانوادگی برقرار است. اما این چیزی است که دو شخصیت ماجرا از آن بی خبر اند.


دوستی چونان شوخی

فیلم در بازنمایی روابط انسانی هم چنان که باید هوشمندانه نیست و بیش از آنکه بازنمایی جدی و باورپذیری از روابط مبتنی بر دوستی باشد روابط دوستی را به شوخی‌های سبکی تقلیل می‌دهد که نه تنها حامل الگویی مشخص برای ژرف اندیشی در مقوله دوستی نیستند بلکه در سطح کاملاً نازلی از مقوله رفاقت باقی می‌ماند و در نهایت درک تازه‌ای از دوستی را در منظر مخاطب طرح و ارائه نمی‌‌کند؛ تلقی‌ای از مقوله دوستی که در کمال تاسف چند سالی است الگوی رایج در این نوع روابط معرفی می‌شود و از حیث فراوانی تکرار چنان شایع است که مجالی برای هیچ نوع بازنمایی دیگر برای مفهوم دوستی باقی نگذاشته است.



حیث دیگری از فیلم که باید در خصوص آن اندیشید مقوله شادی است. فیلم می‌کوشد الگویی از مفهوم شادی را ارائه کند که نه تنها شمول و گستردگی آن برای قاطبه افراد جامعه امکان پذیر نیست بلکه شیوع چنین شادی‌هایی به انزوای بیشتر فرد و گسستن بیشترش از جامعه منتهی می‌شود.


شادی، مفهومی از دست رفته

در فیلم تمهید رسیدن به شادی یکی در مصرف قرص‌های روانگردان معرفی می‌شود و ابزار دیگر، بازی است. اصولا شادی جمعی از طریق بازی یکی از تمهیدات جوامع مختلف بشری برای ایجاد همبستگی بین افراد و القای شادی جمعی در آنها است. یعنی بازی علاوه بر کارکردهای که به شادی و نشاط فردی منتهی می‌شود، حامل کارکردهایی جمعی است که افراد جامعه را در پیوند نزدیک با هم قرار داده و آنها را به هم نزدیک می کند. اما در فیلم خرگیوش این کارکرد بازی نه تنها به فراموشی سپرده می‌شود بلکه بازی ابزاری می‌شود که فرد را به انزوای بیشتر از جامعه و فرو رفتن بیشتر او در حریم شخصی‌اش ژرف‌تر می‌کند. در طول فیلم این مجزا بودن از جهان اجتماعی بسیار زیاد به چشم می‌خورد. خصوصا وقتی که شخصیت‌های اصلی فیلم هیچ پیوندی با جهان خارج ندارند و در چنبره جهان ذهنی خود اسیرند و خود فیلم هم در مقاطع مختلف این استغراق در ذهنیات را بازنمایی می‌کند؛ یک نمونه از این ذهنیات فردی را در تخیلات آرش شاهدیم که خود را در قالب یکی از شخصیت‌های فیلم‌های جنگ‌ ستارگان تجسم می‌کند، تخیلی که نه تنها سنخیتی با جهان ایرانی ندارد بلکه نشان دهنده مجزا بودن فرد از جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کند و خاطره جمعی خود را در قالب ایماژهای غربی باز سازی می‌کند.


نتیجه گیری

 در نهایت فیلم خرگیوش با توجه به موارد پیش‌گفته نه تنها پیوند خاصی با خاطره جمعی ایرانیان ندارد بلکه سینماگر ما نیز در طرح مسائلی که سعی در طرحش داشته توفیقی نداشته است و با نیمه کاره گذاشتن سرانجام بسیاری از ریز داستان‌ها ، اصل داستان خود را نیز به ورطه فراموشی سپرده است.









----- 0 0

مقالات مشابه

این جمع کوچک شاد ; نگاهی به فیلم خرگیوش
این جمع کوچک شاد ; نگاهی به فیلم خرگیوش

این جمع کوچک شاد ; نگاهی به فیلم خرگیوش

خرگیوش فیلم داستانهای کوچک و فرعی است.هرچند که می توان برای این خرده داستان ها تعابیری استعاری نیز پیدا کرد. داستان ازآنجا آغاز می شود که یک خرگوش گم می شود. خرگوشی که قرار است در یک پروژه تحقیقاتی حاوی یک آنتی ژن برای درمان سرطان باشد و به جای آن خرگوش، دختر بچه ای که خواهر شخصیت اصلی است پیدا می شود.
عشق امیر به نوشین ; یادداشتی بر فیلم لاتاری
عشق امیر به نوشین ; یادداشتی بر فیلم لاتاری

عشق امیر به نوشین ; یادداشتی بر فیلم لاتاری

راجر ایبرت بزرگترین منتقد آمریکایی معتقد است کار فیلم، برانگیختن تفکر مخاطب است. فیلمی قابل اعتنا و نقد است که خواب آسوده را از مخاطب بستاند. قطعاً هر فیلمی نماینده انعکاس اندیشه در جامعه مقصد است. در حقیقت فیلم ها ارزش ها و حقایق فراموش شده جوامع را آشکار می سازند.
بازخوانی یک کمدی سیاسی ; نگاهی به فیلم مصادره
بازخوانی یک کمدی سیاسی ; نگاهی به فیلم مصادره

بازخوانی یک کمدی سیاسی ; نگاهی به فیلم مصادره

فیلم مصادره اولین ساخته مهران احمدی، بازیگر پر سابقه سینمای ایران، فیلمی کمدی است که تلاش می‎کند با تصویرگری برخی از معضلات فرهنگی جامعه از منظر متفاوتی به مقولاتی بپردازد که به طور جدی جامعه ایرانی معاصر را تهدید می‎کنند.
Powered by TayaCMS