مجموعه دیوار به دیوار، ساخته
سامان مقدم، طنزی اجتماعی است که به تازگی از شبکه سوم سیما به روی آنتن رفت. جمعی
مالباخته، بر حسب اتفاق زیر سقف یک خانه جمع میشوند و طی سه ماه زندگی مشترک، به
خانوادهای بزرگ تبدیل میشوند. خانهای که صاحبش به خاطر کلاهبرداری در زندان است
و این جمع از طلبکاران به خاطر بیخانه بودن، ناچار در آن جا سکنی گزیدهاند و
بدشان نمیآید به خاطر پولی که نزد صاحبخانه دارند، بخشی از این خانهی قیمتی را
تصاحب کنند. این خانهی بیصاحب، و سهمخواهی ساکنان آن، ما را به یاد فیلم «اجارهنشینها»
ساخته داریوش مهرجویی (1365) میاندازد. در آن فیلم نیز با خانهای بیصاحب
روبروییم که مستاجران میخواهند هر یک سهمی از آن ببرند. صاحبخانه که در خارج از
ایران زندگی میکند، به همراه تمامی وارثان در حادثهای در خارج از کشور کشته میشوند
و همسایهها تلاش میکنند تا هریک بخشی از خانه را صاحب شوند. سینمای مهرجویی، سینمایی
مملو از استعاره و نماد است. میتوان گفت خانه نماد ایران است. خانهی خراب بیوارث،
در دهه شصت میتواند مفاهیم زیادی را در خود جای داده باشد. چند سالی بیشتر از
انقلاب نگذشته و صاحبان قبلی کشور، به خارج مهاجرت کردهاند. فیلم، فضای اجتماعی
مشوش و رو به زوالی را نمایش میدهد که ناشی از سواستفاده نماینده قانونی وارثان
خانه است که از قضا به خاطر مرگ وراث، دیگر وجهه قانونی ندارد، اما با استفاده از
جعل سند و تقلب، قصد باقی ماندن بر جایگاه خود را دارد. نقطه توجه فیلم روی خرابی
خانه و نیاز مبرم آن به تعمیرات (اصلاحات) است. خانهای که بیصاحب رها شده و این
بیصاحب بودن خانه باعث ناامن شدن آن برای ساکنانش شده است. هر چند نمیتوان دیوار
به دیوار را اینچنین، پیچیده در مسایل سیاسی دید، لکن از شباهت این دو فیلم نیز
نمیتوان بسادگی گذشت.
جناب
مهرجویی در مورد اجاره نشینها در مصاحبه ای باچند تن از منتقدین میگوید: "در مورد اجاره نشینها، آن تلنگر ذهنی اولیه
همین مساله شکل زندگی آپارتمان نشینی بود که خود من داشتم. اشکالات و مسایل زندگی
در چنان خانه ای برای من مطرح بود. خود زندگی آپارتمان نشینی به همین شکلی که الآن
هست رابطه ی همسایهها با یکدیگر نیازشان به هم، اینها برای من مطرح بوده. دلم میخواست
راجع به انسانهای امروزی حرف بزنم؛ راجع به طبقه متوسط. . . ".
[1]
دیوار به دیوار را هم میتوان در این نگاه با اجاره نشینها مشترک ببینیم که میخواهد
توجه به سبک زندگی مردم بکند و به بیان مهرجویی مسایل زندگی در این خانه به همین
شکلی که الآن هست را پی بگیرد. اما نگاه دیوار به دیواربه مسایل زندگی در این خانه
نه به همان شکلی که هست بلکه به همان شکلی که خودش میپسندد یا الگوی آن در بخش
کوچکی از خانهها در جامعه امروز دیده میشود پیچیده میشود.
دیوار به دیوار، بازنمایی سبکی از زندگی
را به عهده دارد که میتوان گفت در بین سریالهای صداوسیما کمسابقه بوده است. شاید
در برخی سریالها مثل سریال «سه در چهار»[2] دیده
میشد که دو خانواده مجبور میشدند در خانهای مشترک مدتی را سپری کنند، اما غالبا
این خانوادهها نسبت خویشاوندی با هم داشتند. اما در مجموعه دیوار به دیوار، خانوادههایی
با فرهنگها و سلیقههای مختلف و بدون هیچ نسبت خویشاوندی دو رهم جمع شدهاند و در
خانهای با «حمام» و «سرویس بهداشتی» و «آشپزخانه» و «سالن تلویزیون» و «پذیرایی»
مشترک! سکنی گزیدهاند. غافل از
اینکه خانه مقوله ای از جنس فرهنگ است نه طبیعت و غریزه. فرهنگ خانه مشخص میکند
چه کسانی را به خانه ببریم و از ورود چه کسانی اجتناب کنیم. در فرهنگ سنتی ایرانی،
خانه باید حریم اندرونی و بیرونی داشته باشدتا بیگانه چشمش به ناموس خانه نیفتد. [3]
شخصیتهای
دیوار به دیوار، نمونه کوچکی از جامعه کشور
خوب است اشارهای به ویژگی این خانوادهها
داشته باشیم:
·
بهرام و همسر
باردارش که زن و شوهری جوان هستند، با کشمکشها و مناسبات ارتباطی و خانوادگی نسل
جوان.
·
خلیلزاده و
همسرش که اهل شیرازند و پسر و دختری جوان دارند و خانوادهای سنتی محسوب میشوند.
·
آقای دلپاک که
سرهنگ بازنشسته است و به همراه دخترش کیان زندگی میکند. مادر خانواده سالها پیش
فوت کرده است.
·
زامیاد و خواهرش
پارمیدا یا همان خاور که بدون خانواده در شهر زندگی میکنند. افرادی تازه به دوران
رسیده که از قضا وضعیت مالی مناسبی دارند.
·
خانم ابریشمی که
همسرش فوت شده و به تنهایی زندگی میکند.
همانطور که مشاهده میکنیم، تیپهای مختلفی
از افراد بازنمایی شدهاند و هر یک میتوانند نماد بخشی از جامعه باشند. نقطه مثبت
فیلم این است که توانسته سازش و همدلی بین این افراد را نمایش دهد. خانوادههایی غریبه
با سبکهای مختلف فکری، زیر یک سقف ساکن میشوند و سعی میکنند این وضعیت بحرانی
را مدیریت کنند و برای یک زندگی آرام و لذتبخش، نهایت همکاری را با هم داشته
باشند. در ابتدا چالشهایی بین افراد وجود دارد که با گذر زمان، این چالشها به
یکرنگی و صمیمیت تبدیل میشود.
روابط
جنسیتی در سریال دیوار به دیوار
مساله اصلی که این متن میخواهد به آن بپردازد
روابط جنسیتی در فیلم است. اخلاق جنسی یکی از هنجارهای بسیار مهم در هر جامعهای
است که توسط رسانهها بازتولید میشود. البته باید دقت داشت تلویزیون علاوه بر اينکه به بازنمايي جامعه میپردازد، خود
نيز الگوهايي را به جامعه ارائه میدهد. تلویزیون مثل آینه ای عمل میکند
که مردم خودشان را در آن میبینند. افراد جامعه ایرانی با فرافکنی، ایده آلها و
مسایل خود را در فیلمها و سریالها میبینند، به فیلمها ارجاع میدهند و شخصیت
فیلمها را تحلیل میکنند. [4] بسياري از فيلمها خواه آشکار، خواه نهان مملو از گفتمانهاي
جنسيتي است. اينکه ما به عنوان زن يا مرد کيستيم و چگونه بايد در فضاهاي مختلف
رفتار کنيم بخشي از فرهنگ جنسيتي است که توسط رسانهها بازتوليد ميشود. [5]
نادیدهانگاریِ
پوشش در مقابل نامحرم
اخلاق جنسی که اسلام
در تعاملات زن و مرد نامحرم معرفی میکند، عفاف است که دارای مولفههای متعددی است.
در این سریال، غالب این مولفهها نادیده انگاشته شده و افراد نامحرم در فیلم به
صورت اعضای محرم یک خانواده در میآیند. حجاب، سطحیترین بخش عفاف در فیلم کنار
گذاشته میشود. هر خانواده اتاقی شخصی دارد و زنان، با همان لباسی که در اتاق شخصی
خود به تن دارند، در میان جمع حاضر میشوند. این عدم تفاوت پوشش زنان در حضور
محارم و غیر محارم، به وضوح نشان از بیحجاب بودن آنها دارد. به دلیل قوانین
صداوسیما، در سریالهای ایرانی، زنان در هر موقعیتی حتی هنگام خواب، با حجاب هستند،
اما کارگردان با استفاده از نمادهای بخصوص میتواند نشان دهد که آیا شخصیتهای داستان،
متعهد به حجاب هستند یا نه. زنان دیوار به دیوار، هیچ تعهدی به حجاب در برابر
نامحرم ندارند، به خصوص مهناز که با وجود بارداری، به طرز غیرعفیفانهای در انظار
نامحرم حاضر میشود و برای پوشاندن وضعیت بخصوص خود از دید آنها هیچ تلاشی نمیکند.
نمونه بارزتر بیحجابی، پارمیداست که همیشه در نوع پوشش خود، سعی در جلوهگری دارد.
تغییر
جایگاه اجتماعیِ همسایگی به جایگاه شخصیِ خانوادگی
مساله مهم حیازدا در فیلم، جابجایی
جایگاههای اجتماعی است. شخصیتهای داستان، به مرور از کانتکس همسایگی، خارج شده و
در کانتکس خانواده جای میگیرند. جوانها به مثابه فرزندان و میانسالان به مثابه
پدران و مادران شمرده میشوند و هرگونه حفظ مرز میان نامحرمان از بین میرود. بازنمایی
یکدلی همسایگان و همیاری و مهربانی آنها اتفاق خوبی است که در سریالهای گذشته
نیز شاهد آن بودهایم، اما این یکدلی در سریال دیوار به دیوار، مناسبات عرفی
رفتاری را به هم زده و نوعی بیعفافی را بازنمایی کرده است. همسایگان، تمام وعدههای
غذایی را سر یک میز و با هم مصرف میکنند، با هم تلویزیون میبینند، از تمام مسایل
زندگی یکدیگر باخبرند و مسئله شخصی و خانوادگی در بین آنها معنا ندارد. هیچ یک، خلوتی
خانوادگی ندارند و هر چه هست در علن است و در منظر عمومی. شخصیتهای دیوار به
دیوار بطور کلی یک زندگی اشتراکی را تجربه میکنند که این سبک زندگی با مفهوم
خانواده در فرهنگ اصیل ایرانی- اسلامی در تغایر است. این زیادهروی در ارتباط با
نامحرم باعث شده، مفهومی به نام خودداری نزد نامحرم، فراموش شود و جای خود را به
صمیمیت و بیپروایی در ارتباط بدهد. تیر و کمان بازی دختر و پسر نامحرم در حیاط و
یا تهیه کادوی تولد توسط پسری جوان برای دختری جوان در حضور پدر دختر! از بیشمار نمونههای
ارتباط غیرعفیفانه است که فیلم بر آن صحه میگذارد. بازخواست خانم خلیلزاده از
پسر و دخترش که چرا برای کوهنوردی، کیان را نیز با خود نبردند، اشارهی دیگری است
بر پذیرش روابط آزاد نامحرم توسط نسل گذشته (والدین) و درنتیجه تطهیر این عمل در
ذهن مخاطب.
درهمآمیزگیِ
نامحرمان
اختلاط و درهمآمیز
بودن روابط نامحرم، معضل مهمی است که در سریال مشاهده میشود. سطحیترین نمونه
اختلاط، عدم رعایت فاصله فیزیکی مناسب، در سریال است. زن و مرد نامحرم با فاصله
بسیار کم در کنار هم قرار میگیرند. فاصله فیزیکی میان نامحرم در شخصیت فیلمها، پیشتر،
بیش از این لحاظ میشد.
علاوه بر فاصله اندک میان
نامحرمان، نوع چینش شخصیتها در میزانسن نیز به حیازدایی کمک کرده است. چینش شخصیتها
میتواند به صورتی باشد که افراد محرم در کنار یگدیگر قرار گیرند که در صحنههای
بسیاری، چنین چینشی صورت نمیگیرد. برای مثال در عکس بالا، خلیلزاده در کنار
مهناز است که میتوانست جایش را با بهرام عوض کند و یا در عکس دیگر، مهناز در کنار
پاکدل نشسته که میتوانست در کنار همسرش بنشیند.
زبان
بدنِ بیحریم
نکته مهمی که ممکن
است از آن غفلت شود، زبان بدن است. زبان بدن شخصیتها، مملو از ارتباط غیرعفیفانه
با نامحرم است. از ناز و عشوههای مهناز گرفته تا رفتارهای ناهنجار پارمیدا. در
صحنههای اندکی از فیلم، بطور ظریف، شاهد رقص شخصیتهای زن نیز بودهایم. برای
مثال تصاویر اسلوموشن جشن تولد کیان و حرکات پارمیدا. [6] در
قسمتی که همسایهها برای کیان جشن تولد میگیرند، شاهد شادی مختلط و دستهجمعی
افراد بدون رعایت حد و مرزهای عفاف اسلامی هستیم. افراد در فضایی کوچک با فاصله
هایی کم در کنار یکدیگر، رفتارهایی انجام میدهند که منطبق رفتار عفیفانه میان
نامحرمان نیست.
زن و مرد نامحرم در فیلم
دیوار به دیوار همدیگر را تمسخر میکنند و برای هم شکلک در میآورند. بهرام و
پارمیدا، نمونههای بارزتری از این بیعفافی در رفتار هستند. یکی از سخیفترین صحنههای
فیلم در رابطه با بیعفتی در زبان بدن، صحنهای است که مهناز جیغ میکشد و خبر از
درد زایمان خود میدهد. به سمتی میدود و تمام همسایگان از زن و مرد دنبال او میدوند.
زامیاد در حالی که بر سر خود میزند دنبال جمع میدود. این صحنههای حیازدا، در
فیلم کم نیست که باعث ترویج سبک زندگی غیرعفیفانه در میان مخاطب میشود. متاسفانه
شخصیتهای داستان در لحن سخن گفتن و نیز محتوای آن، عفاف را رعایت نمیکنند. برای
نمونه ویار مهناز و توقعات او از همسرش برای رسیدگی به خود، امری است که در جلوی
محرم و نامحرم مشاهده میشود.
برابری
جنسیتی
این سبک از بازنمایی زن در
رسانههای دیداری و شنیداری، مبلغ و مروج ایدهی «برابری زن با مرد» است. این که
زنان نیز میتوانند مانند مردان از همه ظرفیتهای خود مثل زبان بدن و لحن گفتار
برای بیشتر بانمک بودن و بیشتر جذاب شدن استفاده کنند و نباید برای زنان محدودیتی
قایل بود. در نتیجه عفاف در روابط جنسیتی به یک «روسری» و «عدم لمس فیزیکی نامحرم»
تقلیل پیدا میکند و روح عفاف به کلی مسخ میشود. جابجایی نقشهای جنسیتی یکی از
روشهای بازنمایی برابری جنسیتی در رسانه است، چنانچه در این سریال با شخصیت مبهم
کیان مواجه هستیم. دختری با اسم پسرانه و علایق مردانه که هرچند به خاطر محدودیتهای
رسانه ملی، شخصیت کیان آنطور که باید پرداخت نشد، اما همین اشارههای دقیق از سوی
رسانه برای بسترسازی جریانهای مورد نظر مفید و کارگشاست. جریانهایی که در حال
محو مرزهای جنسیتی و شبیه کردن کنشهای دو جنس در جامعه هستند. امروزه در ایران، «برابری
جنسیتی» که نقشهای فرهنگی و دینی جنسیتی را زیر سوال میبرد، زیر پوشش عنوان غلطانداز
«عدالت جنسیتی» مطرح میشود که پیامدهای ناگوار و تبعیضهای شدیدتر و غیرقابل
جبران جنسیتی را بر افراد جامعه بخصوص زنان تحمیل میکند. پیامدهایی که در کشورهای
پیشگام در این عرصه مشاهده میکنیم. آمار بالای تجرد و عدم استقبال از تشکیل
خانواده، طلاق، فساد و بهرهجویی جنسی صرف از زنان، گسترش چشمگیر فرزندان نامشروع،
خانوادههای سفید، همباشی و. . . بخش کوچکی از پیامدهای سیاه این جریانهاست، بطوری
که نظریهپردازان همین کشورها به آسیب این برابریها اذعان کرده و راه نجات جامعه
خود را بازگشت به پذیرش نقشهای جنسیتی از سوی مردان و زنان میدانند. در صورتی که
وقتی انسان، اومانیسم را پذیرفت، وقتی مرد از زیر بار مسولیت تشکیل خانواده شانه
خالی کرد و وقتی زن، محدودیتهای ظاهری جنسیتی را زیر پا گذاشت، مدتزمان زیادی
طول میکشد تا دوباره فرهنگ اصیل انسانی در جامعه غالب شود و هر یک از زن و مرد در
جایگاه اصلی و فطری خود قرار گیرند. جایگاهی که صرفا به خاطر تفاوتهای جسمی و
روحی زن و مرد قرار داده شده است و نه به خاطر تفاوت ذاتی این دو جنس. چنانکه
خداوند در کتاب راهنمای بشر میفرماید: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثىَ وَ
هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم
بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُون؛ هر كس از مرد و زن عمل شايسته انجام دهد و مؤمن
باشد او را زندگى نيكو دهيم و پاداششان را بهتر از آنچه عمل مىكردهاند مىدهيم».
[7]
بنابراین زن و مرد در نفس انسانی مشترک هستند. استاد مطهری در
این باره میگوید: از نظر اسلام هرگز مطرح نیست که آیا زن و مرد دو انسان متساوی
در انسانیت هستند یا نه. از نظر اسلام زن و مرد هر دو انسانند و از حقوق انسانی
متساوی بهرهمندند. آن چه از نظر اسلام مطرح است این است که زن و مرد به دلیل این
که یکی زن است و دیگری مرد، در جهات زیادی مشابه یکدیگر نیستند، جهان برای آنها
یک جور نیست، خلقت و طبیعت آنها را یکنواخت نخواسته است و همین جهت ایجاب میکند
که از لحاظ بسیاری از حقوق و تکالیف و مجازاتها وضع مشابهی نداشته باشند. [8] به
عنوان مثال پارسونز اعتقاد دارد که زنان بنا بر نقش بیولوژیکشان در تولید مثل، غریزهای
برای پرورش دیگران دارند و این غریزه آنها را برای ایفای نقشی پراحساس در خانواده
هستهای شایسته میسازد. بیولوژی مردان آنها را برای ایفای نقش«ابزاری» در
خانواده مناسب میکند نقشی که مستلزم تامین نیازهای اقتصادی خانواده و پیوند دادن
آن با جهان خارج است. [9] هرچند
برخی فمینیستهای رادیکال، بیولوژی انسان را نیز تحتتاثیر فرهنگ میدانند، اما
چیزی که در جامعه آنها مشاهده میکنیم این است که ایدههای در ظاهر برابرطلب آنها
چیزی جز سختی و رنج مضاعف برای جامعه و نیز خود زنان به بار نیاورده است. امیدوارم
رسانههای کشور، فریفته گزارههای پر رنگ و لعاب جوامع سکولار نباشند و مطابق با
فرهنگ اسلامی- ایرانی و برای ذائقه انسان خداجو و نه انسان اومانیست، به تولید
محصولات فرهنگی دست بزنند.
منابع
·
قرآن کریم.
· گرت، استفانی، جامعهشناسی جنسیت، ترجمه کتایون بقایی، تهران:
دیگر، 1380.
· مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج19، تهران: صدرا، 1389.
· سلطانيگردفرامرزي، مهدی، نمايش جنسيت در سينماي ايران، مجله پژوهش زنان، بهار و
تابستان 1385، شماره 14، صص 61-92.
· داریوش مهرجویی نقد آثار از الماس 133 تا هامون، هرمس، 1389
· فاضلی، نعمت ا. . ، در حوالی همین کوچه ها، علم، 1394
·
فاضلی، نعمت ا.
. ، تجربه تجدد، پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، 1396
[1]- داریوش مهرجویی 1389
: 203 - 208
[3]- نعمت ا... فاضل
1396: 73-80
[4] - نعمت ا. . فاضل 1394: 218
[5]. سلطانيگردفرامرزي،
1385: 16.