فیلم نوشت فیلم نوشت

واکاوی باور شخصی فیلم‌ساز ; مشکل مالکیت معنوی در سینمای دینی
واکاوی باور شخصی فیلم‌ساز ; مشکل مالکیت معنوی در سینمای دینی

واکاوی باور شخصی فیلم‌ساز ; مشکل مالکیت معنوی در سینمای دینی

آیا فرد غیرمذهبی می‌تواند فضای دینی را در فیلم خود مصور و ملموس کند؟ این پرسشی است که در مواقع خاص و عمدتا برای مقایسۀ آن دسته از آثار سینمایی که مشی و سبک دینی را برگزیده‌اند، تکرار می‌شود.

مقاله

نویسنده علیرضا آرام
واکاوی باور شخصی فیلم‌ساز ; مشکل مالکیت معنوی در سینمای دینی

آیا فرد غیرمذهبی می‌تواند فضای دینی را در فیلم خود مصور و ملموس کند؟ این پرسشی است که در مواقع خاص و عمدتا برای مقایسۀ آن دسته از آثار سینمایی که مشی و سبک دینی را برگزیده‌اند، تکرار می‌شود. دشواری پاسخ از آن روست که بسا افرادی که درد دین و دوای دینی را در عرصه هنر دنبال می‌کنند و در عین حال از نوشتن یک سوگنامۀ داستانی، نمایشی یا سینمایی دربارۀ وقایعی همچون عاشورا بازمانده‌اند. در نقطه مقابل، گاهی آثاری را می‌بینیم که با نظر به ظاهر و با لحاظ مدعای آفریننده‌شان از درد دین برنخاسته‌اند، اما قابلیت آن‌ها برای پذیرش تفاسیر دینی پررنگ بوده، یا حتی برخوردار از شرایط الگو شدن در سینمای دینی هستند. از این رو تکرار این دو سوال را همچنان راهگشا می‌یابیم که:

الف) آیا کسی که سبک زندگی دینی را تجربه نکرده است، می‌تواند فیلمی با مضمون یا عقبۀ دینی را روایت کند؟

ب) با فرض مشاهدۀ یک اثر سینمایی با قابلیت خوانش و نشانه‌شناسی دینی، آیا کندوکاو در تجربه زیستۀ هنرمند هم جزئی از اجزاء نقد در این اثر خواهد بود؟



در پرسش نخست از امکان وقوعی یک فیلم دینی که توسط فردی خارج از محیط دینی نگارش یافته باشد، سخن می‌گویم و در پرسش دوم، شرایط نقد این فیلم و جواز ورود منتقدان به زندگی شخصی هنرمند را پرس و جو می‌کنم. پیداست که بحث نخست همان قدر که به سینما وابسته است، تامل در محدودۀ حیات دینی را هم به عنوان یک پیشینۀ فلسفی و دین‌شناختی در خود قرار می‌دهد. همچنان‌که پرسش دوم نیز در عین احتیاج به مباحث سینمایی، چالشی را از منظر فلسفه نقد و اخلاق نقد مطرح کرده و طرفین بحث را به التفات مضاعف فرا می‌خواند.


چالش تعریف دین

البته اصلی‌ترین چالش این‌ است که حیات دینی را چه اندازه وسیع تعریف کنیم و صاحبان کدام رأی و سبک زیستی را در رواق و مشکاة دین ساکن بدانیم؟ ممکن است دین‌داری آن قدر وسیع تعریف شود که تمام فرقه‌ها و سالکان، نقشی از دین را در طریق و طریقتشان بیابند. در نقطه مقابل هم تاکید بر دین به عنوان نظام الهیاتی خاص و متصف به عنوان و آیین و امت معین، راه را برای قبول همگان در ضیافت ایمانی افراد متشرع و اهل مراعات، دشوار می‌سازد.

پس نزاع منتقد و فیلم‌ساز پیش از آن‌که از مذهبی بودن یا نبودن طرفین برخیزد، از نگاه خاص آنان به محدودۀ باور و حیات دینی ریشه می‌گیرد.


حریم عرفی و فلسفی زبان

اما این مساله هم قابل بررسی است که از میان همان سه ایدۀ مشهور در باب نقد و تفسیر اثر هنری- یعنی تاکید بر مولف و خواننده و متن- به کدام یک مایل شده و یا نسخۀ تلفیقی را در کدام جهت برجسته سازیم؟ عجالتا به نظر می‌رسد نه از مرزهایی که به حد منطقی رسم شده‌اند می‌توان به دلخواه عبور کرده و اسیر خواست مولف شد و نه از امضای مولف می‌توان چشم پوشیده و یک‌سره به حد و رسم منطقی تمکین کرد.



در واقع هرچقدر هم که مطابق فراز پیشین دین را وسیع دانسته و همگان را در همه حالت مقهور نظام تکوینی پروردگار بدانیم، باز هم حساب کسانی که متعلق «بلی» را در جواب ربّ تعین می‌بخشند، با آنان که فعلا و عملا برنامه‌ای برای پیمودن این راه ندارند، یکسان نیست.

همچنان‌که هرچقدر هم از نظریۀ نهادی هنر حیرت زده بوده و ایدۀ مرگ مولف را دنبال کنیم، باز هم نمی‌توان نام مولف را نشنیده گرفت و نشانه‌ها را در نظام تفسیری بریده از آفریدگار متن، به جانب حد و رسم حقیقی یا اعتباری‌شان چرخاند.

از این رو باید گفت که در پاسخ به سوال اول از توسیع حدود منطقی دم زدیم و در گره گشایی از سوال دوم به سوی تحدید حدود منطقی رفته و از نقش خاص مولف در سامان دادن به نشانه‌ها، که گاه مقارن با اخیارات شعراست، دفاع کردیم. با این شرایط، اگر بخواهیم به ارسطو وفادار مانده و به تبعیت از او مرام منتقدین کلاسیک را متقن‌تر از سایرین بدانیم، البته پیداست که با رعایت «حد+ رسم+ سهم مولف»، فاقدین سبک زندگی دینی را از بخت آزمایی در سینمای دینی به محیطی کم‌دامنه‌تر ارجاع می‌دهیم.


چالش مالکیت معنوی

با اتکاء به سخنان فوق،‌ مالکیت معنوی دینداران بر محصولات متصف به هنر و سینمای دینی تقویت می‌شود. چرا که اگر هنرمند خود شخصا به زندگی دینی تمکین نکرده و مضامین دینی را بر جان خود ننشانده باشد، تولید سینمایی او ریشه در باورهایش نخواهد داشت. پیداست که اگر اثر هنری از باور هنرمند مایه نگیرد، سفارشی شدن آن اثر دور از انتظار نیست. پس اجمالا می‌توان پذیرفت که ساخت آثار سینمایی با مضمون دینی، عهدی بر عهده فیلم‌ساز مومن است. چرا که شرط صداقت در انعکاس مضامین، بدون مومن بودن هنرمند به مضامین مورد نظر ممکن نیست. البته تبدیل این مالکیت معنوی به فرصتی برای کنکاش در حریم شخصی سینماگران هم می‌تواند پیامد ناگواری را در پی داشته باشد. به این معنا که منتقد در مقام نقد فیلمی با مضمون دینی، زندگی شخصی فیلم‌ساز را به عنوان مانع اصلی «در نیامدن» اثر سینمایی معرفی نماید. برای پرهیز از این پیامد، رجوع دوباره به مفاهیم تجربه و زیبایی‌شناسی اثر هنری راهگشا خواهد بود.


تجربه هنرمند و زیبایی‌شناسی نقد

توجه به ابعاد زیبایی‌شناختی نقد می‌تواند نقد را با صبغه تربیتی همراه نماید. به این معنا که منتقد در ضمن بیان نقدهای خود،‌ رویی هم به جانب پرورش ذوق مخاطب و ایجاد انگیزه مضاعف در هنرمند بچرخاند. در این فرض،‌ اگر یک فیلم با مضمون دینی مورد نقد یک منتقد دیندار قرار گیرد،‌ منتقد به جای ورود به حریم شخصی فیلم‌ساز، ابعاد زیبایی‌شناختی اثر را برجسته کرده و آن‌را با مضامین دینی همسو با اثر سینمایی مقارن می‌سازد. در این حالت بحث از کم یا زیاد بودن تجربه و سبک زندگی دینی فیلم‌ساز جای خود را  به کم و یا زیاد بودن علائم و مضامین دینی در اثر سینمایی خواهد بخشید. این‌جاست که تجربه هنرمند با زیبایی‌شناسی نقد بارور می‌شود و مالکیت معنوی دینداران نسبت به هنر و سینمای دینی به شکوفایی این هنر و سینما یاری می‌رساند.  مننتقد و مخاطب به حریم شخصی هنرمند وارد نمی‌شود؛ اما با یادآوری ابعاد پیدا و پنهانی از مضامین دینی اثر، انگیزه فیلم‌ساز را در انطباق بیش‌تر میان خود،‌ اثر و باورش افزایش می‌دهد.



اما با فرض تملک دینداران بر سینمای دینی و با نشان دادن راهکار تقویت مضامین دینی اثر با نقد منتقدان دیندار، همچنان جای یک اشکال باقی است. اگر فردی را که خارج از دنیای زیستی مومنان سکنی گزیده است در مقابل خود ببینیم که از قضا همین فرد، محیط زندگی اهل ایمان را بهتر از متولیان سینمای دینی منعکس کرده است، چه توجیهی خواهیم داشت؟

ظاهرا در این موارد چاره‌ای جز قبول نبوغ خاص آن هنرمند یا اقرار به ناتوانی آن متولیان در دست نیست. هرچند یک راه کم سر و صداتر وجود دارد و آن هم اعتماد به یک تجربه است. تجربۀ ما گواهی می‌دهد که سازندگان فیلم‌هایی که موضوع دینی(مثل واقعه عاشورا) دارند و یا تفسیر دینی را بر می‌تابند، به قدر کفایت از عقبۀ دینی برخوردار بوده‌اند. در واقع این گروه، چالشی را میان دانسته‌ها و بایسته‌های زیستی‌شان یافته‌اند، که معمولا همین چالش به محیط هنری آن‌ها شبیخون زده است. آنان در دوره‌ای از زندگی خود دین را به تفصیل شناخته‌اند و اینک به هر دلیل یا علت، از اتصاف رسمی به دیندار بودن خودداری می‌کنند. پس در این‌جا هم با یک تجربه زیسته از حیات دینی مواجهیم. اما این تجربه هنوز نتوانتسه میان زیبایی‌شناسی هنری و زیبایی حیات دینی به جمع قابل قبولی دست یابد.









----- 0 0
سینما، مثنوی و تجربه‌ی هنر اسلامی
سینما، مثنوی و تجربه‌ی هنر اسلامی

سینما، مثنوی و تجربه‌ی هنر اسلامی

درباره فرم سینمایی و شکل بومی، دینی و ملی آن از مناظر متفاوتی می‌توان سخن گفت. در این متن با توجه به یکی از رویدادهای ادبی قابل توجه در تاریخ شعر فارسی، به بازخوانی بحث فرم در سینمای دینی می‌پردازم.
آشتی سنت‌ گرایان با سینما
آشتی سنت‌ گرایان با سینما

آشتی سنت‌ گرایان با سینما

مخاطب امروزی ما از وجود و ماهیت جریانی به نام سنت‌گرایان بی‌خبر نیست. اما همچنان این توضح راهگشاست که تفاوت ظریفی میان سنتی‌ها و سنت‌گرایان وجود دارد. به این بیان که اندیشه سنتی در بی‌خبری(عمدی یا اجباری) از آن‌چه در مغرب زمین به وقوع پیوسته، بر مرام و موضع سنتی خویش باقی مانده است.
Powered by TayaCMS