زهرمار
رضا، دفتردار میانسالی که به تازگی به تهران نقل مکان کرده است، رهی، همکلاسی سالهای دور خود را میبیند که هنوز از او کینه به دل دارد، در شرایطی که رضا تلاش میکند از او دلجویی کند، رهی دسیسهای طراحی و رضا را در گرفتاری بزرگی اسیر میکند. رضا برای حل این مشکل بزرگ مجبور میشود چند ساعتی با زنی دردکشیده و درمانده به اسم ساغر در یک سفر درونشهری برای پیدا کردن رهی همراه شود که این همراهی بستر حوادثی غیر قابل پیشبینی است که علرغم همه تلخیها...