فیلم نوشت فیلم نوشت

بادیگارد و حرف‌های مازاد آن | نگاهی به انعکاس فیلم بادیگارد در رسانه ها
بادیگارد و حرف‌های مازاد آن | نگاهی به انعکاس فیلم بادیگارد در رسانه ها

بادیگارد و حرف‌های مازاد آن | نگاهی به انعکاس فیلم بادیگارد در رسانه ها

به احتمال زیاد هیچ فیلمی در تاریخ سینمای ایران اینگونه آماج نقد نبوده است. نقدهایی که عموما متوجه مضمون فیلم هستند. یکی از دلایل ناگزیرِ این امر، میل وافر حاتمی‌کیا به گنجاندن بیان و توضیحات فرامتنی در فیلم‌هایش است.

مقاله

نویسنده نعمت باقری فرد
بادیگارد و حرف‌های مازاد آن | نگاهی به انعکاس فیلم بادیگارد در رسانه ها

به احتمال زیاد هیچ فیلمی در تاریخ سینمای ایران اینگونه آماج نقد نبوده است. نقدهایی که عموما متوجه مضمون فیلم هستند. یکی از دلایل ناگزیرِ این امر، میل وافر حاتمی‌کیا به گنجاندن بیان و توضیحات فرامتنی در فیلم‌هایش است. بادیگارد از این زاویه، علاوه بر بهره‌گیری از نماهای بصری و دیداری- که گاه چشم‌گیر و مخاطب پسندند-، رویکردی کلام محور را چاشنی حرف‌های پنهان فیلم ساخته است. اصولا قصد حاتمی‌کیا از ساخت فیلم‌هایش، بیان برخی حرف‌ها و دغدغه‌هاست. حتی می‌توان گفت روایت تصویری فیلم‌های وی، اغلب در حکم مکملی برای حرف‌های پیدا و پنهان و اغلب فرامتنی آثارند. گذشته از وجه بیانگرایانه‌ی بادیگارد این خصلت را در منش و شخصیت حقیقی ابراهیم حاتمی‌کیا نیز می‌توان دید؛ همانگونه که خود او در مصاحبه با فریدون جیرانی عنوان کرده است، در ساخت تمام فیلم هایش ابتدا باید از خود اتهام زدایی کند؛ اتهام زدایی از این که او او فیلمساز حکومتی است. چالش و پیچیدگی فیلم‌های حاتمی‌کیا به گونه‌ای برآمده از نوع رابطه‌ی پیچیده حاتمی‌کیا با حکومت و سیستم است. حاتمی‌کیا همواره باید از خود و آثارش اتهام‌زدایی کند، چه در قالب فیلم و روایت داستانی و تصویری‌اش و چه در گفتارهایی که درخصوص فیلم و حاشیه‌هایش دارد. این موضوع وجه بیانگرایانه‌ی آثارش را بیش از  پیش پرنگ‌ می‌سازد. چه بسا این روند لطمات بیشتری به جایگاه وی در بین منتقدین و تماشاگرانش بزند. باورهای تصویری و فیلم‌ شده‌ی حاتمی‌کیا –به قول خودش-، چیزی جدای از باورهای گفتاری‌اش نیست. اما این باورها در بادیگارد همچون آژانس شیشه‌ای لبه‌ای تیزتر و بیانی صریح‌تر یافته‌اند.

حاتمی‌کیا حرف‌هایش را با فیلم‌هایش نمی‌زند، در فیلم‌هایش می‌زند. ماهیت فرامتنی این حرف‌ها البته صدای برخی منتقدان را تا حدی در آورده است. به طوری که سلسله بحث‌هایی میان منتقدان و اصحاب رسانه‌ها به راه افتاده که گزارش پیشِ رو مروری بر مهمترین آنها است.

بادیگارد و تداوم شخصیت‌های پیشین

سایت ایرنا در همان زمان اکران فیلم در ایام جشنواره، گزارش خود از صحبت‌های حاتمی‌کیا را با این جمله از وی آغاز کرد؛ "بادیگارد نقد شخصیت سیاسی است." اما پیش از رسیدن به این جمله، حاتمی‌کیا از حس و حال این روزهایش می‌گوید که مثل سال 65، شرمنده‌ی دوری از مستندسازان است؛ مستند‌سازان دفاع مقدسِ دهه‌ی شصت و مستند‌سازانِ جنگ در سوریه‌ی دهه‌ی نود. - هیچ بعید نیست که سوریه یا داعش موضوع بعدی، فیلم حاتمی‌کیا باشد، کما اینکه محمد قوچانی در نوشتاری نه چندان سینمایی درباره‌ی بادیگارد، این گمانه را طرح می‌کند....- شاهد مثالش گزارشی تصویری از حاتمی‌کیاست که خطاب به کارگردانان، گیت ورودیِ جشنواره و نصب تازه‌ی ایکس ری بر آن را نشانه‌ای از یک هشدار می‌داند و نزدیکی داعش را خاطر نشان می‌سازد.

حاتمی کیا با ابراز گلایه از تنبل شدن کارگردانان و تولید فیلم‌ها در فضای بسته و خانگی، بادیگارد- یا به تأکید خودش محافظِ- فیلمش را که شبیه سازی شده امروزی از شخصیت‌های پیشین آثارش است، به سطح خیابان می‌کشاند. بخش قابل توجهی از فیلم در فضای بازِ خیابان‌ها سپری می‌شود. به زعم او، دوران فیلم‌های آپارتمانی گذشته است.

بیان محوری و پرگویی شخصیت‌های فیلم به حدی است که حاتمی‌کیا خود نیز تعریضی به آن دارد؛ ضمن یادآوریِ فرصتی که با پرویز پرستویی یافته تا برخی حرف‌های خود را بزند، معتقد است شاید در این کار زیاده روی کرده باشد.

هیچ‌ کس به اندازه ابراهیم حاتمی‌کیا این اندازه به کاراکترهای فیلم‌هایش وفادار نبوده است. این هنر اوست کهیک قصه را در چند روایت تعریف می‌کند ... تاریخ تکرار می‌شود. متأسفانه همه هنوز سر جای خود هستند: شیران جبهه و ساکتان شهر، بالادستی‌هایی که ترفیع گرفته‌اند، پایین‌دستی‌هایی که تحقیر شده‌اند،همرزمانی که آماده عصیان هستند و…»

محمد قوچانی در یادداشتی به نام شهر دوباره- آلوده است؟ که ابتدا در مجله‌ی مهرنامه و سپس در دنیای مجازی در سایتهای مختلف منتشر شد، ارتباط ظریفی را بین بادیگارد و یادداشتی به همین عنوان در سال79  نوشته‌ی حاتمی‌کیا در خصوص ترور سعید حجاریان، پیگیری کرده و بیان‌گرایی و صراحت جاری در فیلم را به صراحت گریزناپذیر در فضای آلوده، ربط می‌دهد. آلودگی در اینجا به معنی گم شدن مرز بین خودی و دیگری یا به تعبیر دیگر دوست و دشمن است. حاج کاظم در پی حفظ شخصیت‌هایی است که ارزش جان دادن را داشته باشند. چراکه او می‌خواهد با تمام وجود و با رضایت قلبی در برابرشان سینه سپر کند. یادداشت قوچانی با این یادآوری کلید می‌خورد: ۱۶ سال پیش در دهم فروردین‌ماه ۱۳۷۹ پس از انتخابات مجلس ششم، پیروزی اصلاح‌طلبان و ترور سعید حجاریان در روزنامه‌ی صبح امروز یادداشتی از ابراهیم حاتمی‌کیا منتشر شد که واکنشی بود به چاپ عکس ضارب سعید حجاریان در مطبوعات: «عکس سعید عسگر را روزنامه‌ها چاپ کردند. تصویری نه‌ چندان واضح، اگر گذری تصویرش را ببینی یک لحظه با حاج همت اشتباهش می‌گیری. چه می‌گویم: سعید عسگر، شهید حاج همت! من هم جا خوردم. چه شده است. آغاز سال ۷۹ و چنین توهمی!» قوچانی با این یادآوری، دلالت سیاسی نگاهش را در تحلیل بادیگارد روشن می‌سازد. بیان‌گرایی و صراحت وجه اشتراک آن نوشته و بادیگارد است. قوچانی نگاه جامعه‌شناسانه، نکته‌یاب و البته پیشگویانه‌ی حاتمی‌کیا را در فیلم‌هایی چون آژانس شیشه‌ای ردیابی کرده و معتقد است هر مورخ و  مفسری که درباره‌ی ایران و گذار تاریخی آن بخصوص در دهه‌های اخیر دغدغه دارد، نیازمند بازبینی این فیلم‌هاست. « بادیگارد بدون پرده‌پوشی آژانس شیشه‌ایِ دو است. هیچ‌ کس به اندازه ابراهیم حاتمی‌کیا این اندازه به کاراکترهای فیلم‌هایش وفادار نبوده است. این هنر اوست که یک قصه را در چند روایت تعریف می‌کند ... تاریخ تکرار می‌شود. متأسفانه همه هنوز سر جای خود هستند: شیران جبهه و ساکتان شهر، بالادستی‌هایی که ترفیع گرفته‌اند، پایین‌دستی‌هایی که تحقیر شده‌اند، همرزمانی که آماده عصیان هستند و…»

ابتدا و انتهای فیلم سکانس‌های نفس‌گیری برای مخاطب را رقم می‌زند. اما با این همه راه ورود به ذهنیت فیلمساز از میان این سکانس‌ها نیست. این بخش گفتاری و بیانگرای فیلم است که در واقع مطلوب دیدگاه فیلمساز و دغدغه‌ی همیشگی‌اش است.

 قوچانی نیز با اشاره به دلالت‌های فرامتنی بادیگارد می نویسد: « اما بادیگارد را باید در روایتی فراتر از جاذبه‌های کارگردانی و سینمایی‌اش (که بی‌انصافانه از سوی منتقدان و داوران سینمایی نادیده گرفته شد) و فراخ‌تر از دلالت‌های سیاسی و جناحی‌اش دید. واقعیت این است که حاج ابراهیم عزیز ما با گفتارهای خارج از متن به شدت به بادیگارد جفا می‌کند و این نه از پیچیدگی یا فرصت‌طلبی که از بی‌تابی‌اش است. بی‌تابی او از بی‌توجهی به هشداری که می‌دهد.» نکته‌ای که قوچانی درباره‌ی بی‌تابی حاتمی‌کیا بدان اشاره می‌کند، دلیل اصلی بیانگرایی و پرگویی آثار او نیز شده است. وجه بصری آثار حاتمی‌کیا بیشتر در پی جذب نگاه مخاطبند؛ فیلم در زمره‌ی بهترین فیلم‌ها از حیث جلوه‌های هیجان انگیز سینماست. ابتدا و انتهای فیلم سکانس‌های نفس‌گیری برای مخاطب را رقم می‌زند. اما با این همه راه ورود به ذهنیت فیلمساز از میان این سکانس‌ها نیست. این بخش گفتاری و بیانگرای فیلم است که در واقع مطلوب دیدگاه فیلمساز و دغدغه‌ی همیشگی‌اش است.

دغدغه‌ی محافظ، حفاظت از کسی است که به او محول شده یا به آن اعتقاد دارد. در این راه دیگران برای او حکم غریبه‌ را دارند.

در مصاحبه‌ای، فریدون جیرانی از لزوم و ضرورت حرف‌هایی می‌پرسد که معمولا حاتمی‌کیا قبل و بعد فیلم‌هاش داشته و دارد: "منتقدین تو معتقدند که حاتمی کیا فیلمساز است و باید فیلمش رو بسازد. چرا خارج از فیلم حرف می‌زنی و در مورد فیلم‌های دیگران هم نظر می‌دهی و مواضع سیاسی داری؟ با این صحبت‌ها نسبت به خودت حساسیت ایجاد می‌کنی."

در عوض حاتمی‌کیا نقد و صحبت را حق خود دانسته و آنرا محدود به جهان فیلم‌هایش نمی‌داند. وی خود را نماینده‌ی طیفی می‌داند که نقش مهمی در شرایط پس از انقلاب و موقعیت جنگ داشته‌اند. انزوای این نسل و نادیده و ناشنیده‌ شدنشان است که حاتمی‌کیا را به حرف کشانده است. حرف‌هایی که گاه خارج از متنند.    

وی از اقلیت بودگی خود و هم نسلانِ هم‌راهش سخن می‌گوید. در واقع فیلم نماینده‌ی طیفی است که آرمانگرایی‌های نسل دهه‌ی شصت را در جهان امروز می‌جوید. نسلی که گرچه دچار چندپارگی فکری و عملی شده‌ اما بخشی از آن بر سر حرف‌ها و آرمان‌هایشان باقی مانده‌اند. حاتمی‌کیا خود و قهرمان بادیگارد را جزء این طیف می‌داند. طیفی که گرچه کمتر از پیش حرف می‌زنند اما هنوز حرف‌هایشان تمام نشده است. حاتمی‌کیا صراحت سیاسی آژانس را در بادیگارد نیز مورد تأکید قرار می‌دهد. این صراحت عامدانه سهم بسزایی از جهان فیلم را به خود اختصاص می‌دهد. در واقع حاتمی‌کیا قائل به نیت مولف در اثر است و تلاش دارد تا پیام را به هر نحوی به مخاطبش تفهیم کند. رویکردی که پیام اثر را نماینده‌ی تام الاختیار فیلمساز و تماشاگر را شنونده صرف می‌خواهد.

حاتمی‌کیا اما گرچه بی‌تاب است و برای گفتن عجول، اما مواجهه‌ی او با شخصیت‌های فیلم‌هایش که معمولا نماینده‌ی شخصیت‌های نظامند، بر مبنای صداقت است. آنچه را که احساس ‌کند حق است و درست با صراحت بیان می‌کند. حتی اگر به تقابل دوست و دشمن بینجامد.

راه رفتن روی لبه‌ی تیز تیغ

جیرانی مصادره به مطلوب‌های ناشی از محتوای فیلم‌های اخیر حاتمی‌کیا را مایه‌ی برخی انتقادات منتقدان عرفی می‌داند. حاتمی‌کیا اما با صراحت نه خود را چپ می‌داند و نه راست یا به تعبیری هم خود را چپ می‌داند و هم راست. نقد بر سیستم و نظام را حق خود می‌داند. و بهره گیری حزبی از حرف‌هایش را بی‌ارتباط با رویکرد نقادانه‌ی خود می‌بیند. به تعبیر خودش هر کس از وی می‌خواهد که آنطور باشد که پسند اوست. هم راستی و هم چپی بودن وی را می‌توان از دعوت بهزاد نبوی و رأی‌زنی‌هایش با افرادی چون محمد قوچانی و سعید لیلاز دریافت؛  

سایت خبری تحلیلی پایش درباره‌ی بادیگارد به تماشای خصوصی فیلم توسط بهزاد نبوی اشاره داشته و می‌نویسد، ابراهیم حاتمی‌کیا از بهزاد نبوی برای تماشای خصوصی بادیگارد دعوت کرده است. ضمن اینکه این نکته را نیز مورد توجه قرار داده که در جریان پیش تولید بادیگارد، از سعید لیلاز و محمد قوچانی... به عنوان مشاوران نگارش سناریوی بادیگارد نام برده شده بود.

صداقت انقلابی: حاتمی‌کیا نماینده‌ی تفکری است که از دهه‌ی شصت بر سر ارزش‌هایی که ناشی از انقلاب بود تأکید دارند.

حاتمی‌کیا اما گرچه بی‌تاب است و برای گفتن عجول، اما مواجهه‌ی او با شخصیت‌های فیلم‌هایش که معمولا نماینده‌ی شخصیت‌های نظامند، بر مبنای صداقت است. آنچه را که احساس ‌کند حق است و درست با صراحت بیان می‌کند. حتی اگر به تقابل دوست و دشمن بینجامد.

بادیگارد را باید بنا به خواست خود حاتمی‌کیا و به گواهی متن و حاشیه‌هایش، از روزن تنگ نیّت مؤلف دید. فرضِ نیت مؤلف است که بیانگرایی اثری چون بادیگارد را شدت بخشیده است. رویکردی که قائل به حضور پررنگ صدای مؤلف در اثر است. اما منتقدان این حضور پررنگ را مانعی در برابر شنیده شدن صداهای دیگر اثر می‌دانند.

بیانگری و وقت صریح حرف‌ها

خبرگزاری اهل بیت(ع) ابناء با نوشته‌ای از سعید گرامی، داستان بادیگارد را داستان همیشگیِ نسل دیروز و نسل امروز می‌داند. در مقابلِ نسل حیدر و راضیه، نسل جوانان امروز قرار دارد. در مقایسه این دو نسل بوضوح دیده می‌شود که نسل جدید از جهات زیادی ضعیف‌تر از نسل گذشته است. روحیه‌ی انقلابی در آنها دیده نمی‌شود؛ عقیده‌شان سست است؛ آمادگی شهادت و ایثار در آنها دیده نمی‌شود؛ پسرانش خوش گذران و کله شق هستند؛ و دخترانش ضعیف و سبک سر؛ جوانانی که به مواد مخدر روی آورده‌اند؛ و دخترانی که حاضر نیستند با کسانی که برای کمک به اسلام، جانشان به خطر می‌افتد زندگی کنند. البته باید اشاره کرد اگر نسلی در این فیلم مورد بررسی و واکاوی است نسل طیف خاصی از مردمند که به طور مشخص وظیفه‌ی حفاظت از شخصیت‌های نظام را بر عهده گرفته اند. طیف‌بندی نویسنده نیز گویای این قشری‌نگری در جهان فیلم بادیگارد است؛

نکته‌ی دیگر در بادیگارد حاتمی‌کیا، از مقایسه‌ی شخصیت‌های فیلم به دست می‌آید؛ به نظر سعید گرامی، در اداره کشور چهار طیف اصلی وجود دارد: افراد انقلابی و بسیجی، نخبگان جوان علمی، سیاستمداران و روحانیت. حاتمی‌کیا از همان ابتدای فیلم روحانیت را حذف می‌کند و در حاشیه قرار می‌دهد؛ و نخبگان را بالاتر از سیاستمداران می‌نشاند. در یکی از صحنه‌ها مهندس زرین با دکتر صولتی ملاقات می‌کند و حاتمی‌کیا با بالاتر نشان دادن مهندس نسبت به دکتر که شخصیتی علمی ــ سیاسی است، آینده‌ی مملکت را در دستان امثال زرین می‌داند و نقش او را در آینده کشور مهمتر از دکتر سیاستمدار می‌داند. اما در پشت سر مهندس نیز یک روحانی نشسته است. به تصویر کشیدن عمامه‌ی آن روحانی درگوشه‌ی قابی چنین پرمعنا، بیانگر نقش حاشیه‌ای و غیرِ حساس روحانیت در سرنوشت  آینده کشور است! گویی که حاتمی‌کیا آینده‌ی نظام را فقط در دست نخبگان علمی می‌داند و برای روحانیت تنها نقشی تشریفاتی قائل است. سکانس دیگری که یک سید روحانی به عیادت دکتر صولتی می‌آید گواه دیگری بر این پیام است. از دید نویسنده، حاتمی‌کیا با چنین نگاه اشتباهی نسبت به روحانیت، نقش انکارناپذیر آنان در پیروزی و حفظ نظام را نادیده گرفته است. شکی که در دل بادیگارد حاتمی‌کیاست، دور از چشم تماشاگرانش نمی‌ماند حتی آنان که با وی همراهند. این ویژگی صراحت و صداقت در بیان حاتمی‌کیاست که وی را به عنوان کارگردانی جدی در عرصه‌ی سینمای ایران تثبیت نموده است. آژانس شیشه‌ای نیز ظرفیت موضع‌گیری‌های طیف‌های مختلف را داشته و دارد اما در بادیگارد صراحت بیانی همراه با آگاهی اجتماعی موجود این موضع‌گیری‌ها را شدت می‌بخشد.  

صبح امید- پایگاه خبری و تحلیلی مستقل ایران- نوشتاری از هادی کریمی‌راد را به نقد این فیلم اختصاص داده است؛ حاتمی‌کیا در آخرین ساخته‌اش حیدری را به تصویر می‌کشد که همچو حاج کاظم بیگانگی در اطرافش موج می زند... حاتمی‌کیا این بار حرف‌هایش را در قالب فردی می‌زند که از جنس مردم نیست. چه بسا با مردم بیگانه است و همه برای او حکم غریبه را دارند.[1]

حیدر در اتاق تمرین با چشمان بسته با اختلاف چند درجه رو به دوربین شلیک می‌کند. شاید فیلمساز  قصد مستقیمی در این سکانس نداشته باشد، اما بی‌شک یکی از تعابیر ناگزیر این سکانس تقابلی است که قهرمان و خود حاتمی‌کیا به عنوان استحاله‌ای از شخصیت قهرمان با تماشاگرش دارد. او چند درجه تا شلیک به تماشاگر و منتقدش فاصله دارد.

مردم‌گریزی قهرمان فیلم از دیگر موضوعات محوری برخی از نقد و نظرهاست که در جای خود به آنها پرداخته خواهد شد.

کریمی‌راد هم با بیانگرا بودن فیلم موافق است و می‌نویسد: فیلم نسخه‌ی بروز شده‌ی حاتمی‌کیایی است که برخلاف چ قصد دارد حرف‌هایش را همچون آژانس شیشه‌ای در قالب نطق بیان کند، نطق‌هایی که این بار نه به صورت بیانیه که در قالب احساس بیان می‌شوند. مهندس زرین در ابتدای برخوردش از بادیگارد می پرسد خیبری است یا موتوری؟ باید این سوال را از خود حاتمی‌کیا نیز پرسید که آیا پشت این همه حرف‌، سوز است یا دود؟ ارزش‌هایی که شخصیت‌ و قهرمان فیلم‌ خود را مدافع و محافظ آن می‌داند، هیچ کجای فیلم حضور و نمودی حتی استعاری ندارند و تنها از کلیت آنها حرف زده و عبور می‌شود. کجای زندگی حیدر واجد معنویتی مازاد بر زندگی معمول و وظیفه‌ی کاری‌اش است؟ تمام معنویت آقای محافظ در کار و وظیفه‌اش خلاصه شده، که آن هم در مظان شک و تردید است، هم از سوی اطرافیان و هم از سوی خود قهرمان.  

محسن وزیری نوشتاری را در سایت زومجی به این فیلم اختصاص داده و یادآور شده که حاتمی‌کیا هیچگاه از اصل خود دور نشده فقط همان ایده‌ها و جهان بینی‌ها را همراه داستانی می‌کند که در حال حاضر روایت می‌شود و شاید ارتباط نزدیکتری با قشر جوان برقرار می‌کند. اما خود محافظ در نقطه‌ی مقابل این ارتباط قرار می‌گیرد و خود را غریبه‌ای می‌بیند که نمی‌تواند ارتباطی درست با زمانه برقرار کند.  

قهرمان حاتمی‌کیا تک افتاده است. گاه حتی در برابر مردمش قرا می‌گیرد. سکانس حساسی در فیلم است که وجه دلالی آن از چشم منتقدان سینمایی و البته نوشته‌ی وزیری نیز دور مانده است: حیدر در اتاق تمرین با چشمان بسته – با اختلاف چند درجه رو به دوربین شلیک می‌کند. شاید فیلمساز  قصد مستقیمی در این سکانس نداشته باشد، اما بی‌شک یکی از تعابیر ناگزیر این سکانس تقابلی است که قهرمان و خود حاتمی‌کیا به عنوان استحاله‌ای از شخصیت قهرمان با تماشاگرش دارد. او چند درجه تا شلیک به تماشاگر و منتقدش فاصله دارد.

آیا حاتمی‌کیا خود از دلالت‌های تأویلی نشانه‌ گرفتن اسلحه به سمت دوربین آگاه است؟

این را می‌شود از موضع‌گیری های سرسختانه‌اش نسبت به منتقدین دید و حس کرد. مردم در بادیگارد یا نقش غریبه دارند یا تهمت زننده یا ساقی مواد مخدر و یا در خوش‌بینانه‌ترین وجه، کاری نمی‌کنند و حتی زنگ نمی‌زنند آمبولانس بیاید.  

وزیری معتقد است: درخشش پرویز پرستویی در بادیگارد، پیامد و عارضه‌ای هم دارد؛ فیلم تلاشی برای تعریف باقی شخصیت‌ها نمی‌کند و گویی آنها جزیی از دکوپاژ هستند و هدفی جز پررنگ جلوه دادن حیدر ندارند.

کافه سینما با نوشته‌ای از امیر قادری، تقابل شخصیت بادیگارد با مردم عادی را مورد واکاوی قرار می‌دهد و می‌نویسد: انگار در ذهن فیلمساز، مظلوم، حکومت و دولت است در برابر توده‌ی زیاده خواه و بی‌منطقی به نام مردم. قادری محصول حاتمی‌کیا را ضد مردمی و ضد امنیت ملی دانسته و آنرا متشکل از دو قطب رودروی هم می‌داند؛ یک قطب به عنوان دولت و حکومت و قطب دیگر مردم کشور. گویی بادیگارد قهرمان فیلم، دارد از حاکمیت ساخته‌ی حاتمی‌کیا در برابر مردم کشورش محافظت می‌کند. حتی نابغه‌ی هسته‌ای نیز باید در دار و دسته‌ی بادیگارد باشد نه از طبقه‌ی عام و مردمی. از دید قادری، در بین فیلم‌های حاتمی‌کیا، ارتفاع پست و چ صاحب جهان مردمی بسیار سالمتری هستند. در فیلم بادیگارد اما تقابل کارگردان با مردم، یادآور فردگرایی مضحک حیدر- و معادل فردگرایی خود حاتمی‌کیا- است.

طوسی بین قهرمانان به سرآمده‌ی کیمیایی و حاتمی‌کیا ارتباط برقرار می‌کند و معتقد است حاتمی‌کیا تلاش دارد قهرمانش را نجات دهد. فیلم یک خودی و ناخودی دارد. خودی‌ها از دیدگاه وی بر حقّند و باقی مردم نیستند.

 

سلام سینما نوشتاری از محمود نامی را در سایت خود بازتاب داده است. نامی با ذکر مؤلفه‌های معمول آثار حاتمی کیا معتقد است: آرمانگرایی موجود در فیلم بادیگارد دچار استحاله‌ و نشت عقیدتی شده است.

به زعم وی این فیلم را باید آژانس شیشه‌ای در خیابان نامید. خیلی از اشارات و استعارات موجود در فیلم چ را کسی درنیافت و همه بنا به اختصاص فیلم به شخصیت چمران به تحسین و تمجید آن پرداختند. لذا ابراهیم به اجبار و با احتیاط در بادیگارد به سمت صراحت در زبان و کلام می‌رود و در نتیجه بادیگارد حرف‌های عمیق خود را در قالب کلماتی ساده بیان می‌دارد.

جواد طوسی در برنامه‌ی هفت بادیگارد را تصویر معاصری از حاتمی‌کیا می‌داند که وجوه خاکستری‌اش را نیز دارد؛ قهرمانی نابود شده که سنگ اصول‌گرایی را به سینه می‌زند. حدیث نفسی ... که در مرز اصولگرایی و تردید است.

ابراهیم حاتمی‌کیای دیده‌بان از یک سوژه‌ی غیرممکن، سینما می‌سازد. اما ابراهیم حاتمی‌کیای امروزی، دیگر آن خاصیت را ندارد... فیلم بیشتر توریستی است و از تجربه‌ی زیستی ما فاصله دارد.

طوسی بین قهرمانان به سرآمده‌ی کیمیایی و حاتمی‌کیا ارتباط برقرار می‌کند و معتقد است حاتمی‌کیا تلاش دارد قهرمانش را نجات دهد. فیلم یک خودی و ناخودی دارد. خودی‌ها از دیدگاه وی بر حقّند و باقی مردم نیستند.

در اشارات سربسته‌ی جواد طوسی می‌توان تمایز قهرمان و مردم را از بادیگارد دریافت. حیدر مواجهه‌ای غریبانه با مردم دارد. احوالات درونی حیدر را حتی خودی‌ها نمی‌فهمند چه رسد به مردم عادی.

کامیار محسنین نیز در ادامه‌ی این برنامه، با اشاره به منطق نبرد خیر و شر آمریکایی در فیلم بادیگارد معتقد است اتخاذ این منطق باعث دوری کارگردان از خودش شده است. از این رو فیلم را در بسیاری موارد، باورپذیر نمی داند. ابراهیم حاتمی‌کیای دیده‌بان از یک سوژه‌ی غیرممکن، سینما می‌سازد. اما ابراهیم حاتمی‌کیای امروزی، دیگر آن خاصیت را ندارد... فیلم بیشتر توریستی است و از تجربه‌ی زیستی ما فاصله دارد. محسنین نیز از فاصله‌ی فیلم با مردم و جامعه انتقاد دارد.

این فیلم بازگشتی به آژانس شیشه‌ای بود با نگاهی علیه مردم. در بادیگارد نیز بادیگارد ارتباطی با مردم ندارد و اگر هم وارد می‌شود آنها را با مشت و لگد می‌زند

مسعود فراستی نیز در این برنامه، بادیگارد را عقبگرد بزرگی برای حاتمی‌کیا دانست و افزود: این فیلم بازگشتی به آژانس شیشه‌ای بود با نگاهی علیه مردم. در بادیگارد نیز بادیگارد ارتباطی با مردم ندارد و اگر هم وارد می‌شود آنها را با مشت و لگد می‌زند. فراستی می‌گوید: نمی‌فهمم طلب این بادیگارد از دنیا چیست؟... بادیگارد نه توان ارتباط‌گیری و نزدیکی با مخاطب امروزی را دارد و نه با جهان مرسوم حاتمی‌کیا ارتباط می‌یابد. طلبکاری مورد اشاره‌ی فراستی نکته‌ای است که به شکل بیانی بیرون زده از بافت فیلم جلوه می‌کند. حاتمی کیا در بادیگارد تلاش دارد تا هم نشانگر خوبی باشد هم بیانگر خوبی. این بیانگرایی تا حد زیادی وجه تأویل‌پذیر اثر را کاهش داده است. مخاطب پیام فیلم را در قالب شعارهای حاتمی‌کیایی دریافت کرده است و دیگر نیازی به جستجوی آنها در بافت تصویری و موقعیتی فیلم نیست. و البته بافت تصویری فیلم کارکرد حسی و هیجانی روایت را بر عهده دارد و قرار هم نیست با بافت بیانی کار هم‌پوشانی داشته باشد.

قهرمانِ قربانی- چنان که از نام به دقت انتخاب شده‌ی قهرمان برمی‌آید، معنای لفظ به لفظ حیدر ذبیحی معادل دقیقی از قهرمانِ قربانی است-، موجود طرد شده و تک افتاده‌ای که دیگران از درک او عاجزند

مجله‌ی هنری هفت مطلبی از میثم کریمی را به این فیلم اختصاص داده و مشکل اصلی بادیگارد را مسائلی می‌داند که خارج از حوزه‌ی سینما در ساخت و شکل‌گیری فیلم دخیل‌اند و اثر را به فیلمی سفارشی تبدیل کرده‌اند. بیان تفاوت محافظ و بادیگارد از دید کریمی گویای این است که قرار است فیلمی موعظه‌گر را شاهد باشیم، مثل آژانس شیشه‌ای. شخصیت‌های مکمل در فیلم نیز در خدمت تک‌گویی قهرمان فیلم، حیدر ذبیحی هستند و برخی حتی زائد به نظر می‌آیند.

قهرمان قربانی

کریمی با اشاره به موضوع قهرمان‌پروری در سینمای ایران می‌نویسد: فرمول قهرمان‌پروری در سینما معمولا به قربانی بودن قهرمان داستان می‌گذرد. قهرمانِ قربانی- چنان که از نام به دقت انتخاب شده‌ی قهرمان برمی‌آید، معنای لفظ به لفظ حیدر ذبیحی معادل دقیقی از قهرمانِ قربانی است-، موجود طرد شده و تک افتاده‌ای که دیگران از درک او عاجزند. شخصیت فیلم بادیگارد بیشتر از این که محافظ باشد، طلبکار است که همواره دوران گذشته را یادآوری می‌کند.

حق با کریمی است. تماشاگر باید هم همراه بادیگارد باشد و هم دلسوزش! بهروز افخمی وجه حق به جانبِ قهرمان فیلم را در اظهارنظری تصویری اینگونه توصیف می‌کند: بادیگارد در یک قدمی گریه برای خود است.

فیلم بادیگارد فیلم  تأویل‌پذیری نیست اما پرحرف و حدیث چرا. چیزی در بادیگارد و البته بیرون از فیلم بادیگارد هست که صدای بسیاری را درآورده است. فارغ از جانب‌داری از موضوع گفته‌ها و گفتگوهای شکل گرفته درباره‌ی این فیلم، رویداد خوشایندی با همه‌ی حاشیه‌هایش در حال شکل‌گیری است و آن این پرسش که هنرمند تا چه حد می‌تواند درباره‌ی اثرش حرف بزند و پیامد این حرف‌ها چه تأثیری بر سرنوشت دریافت اثر خواهد داشت؟ بادیگارد خیلی بیشتر از برنده‌ی جایزه‌ی سیمرغ جشنواره یعنی ابد و یک روز، محمل حرف و بحث‌های داغ بوده و هست. شاید بخش زیادی از این حرف و بحث‌ها، چندان ماندگار و قابل اعتنا نباشند اما کم‌کم پس از نشستن گردو غبارشان، ممکن است چند حرف و طرح قابل دفاع از ایده‌های پیرامون فیلم به چشم بیاید که چراغ راه حرف و نقدهای منسجم‌تر و علمی‌تری در آینده نقادی سینمای ایران باشند. به نظر گفتگوها و مجادلات نظری بین بادیگارد با برخی اغماض‌ها، در کل رخداد خوبیست که تا حدی تکلیف برخی حرف‌ها را -نه همین حالا اما- در آینده‌ای منتظر روشن خواهد کرد.

 

--------------------------------------------------------

پی‌نوشت‌ها:

[1] اشاره به جمله حاج حیدر در اوایل فیلم









----- 0 0

مقالات مشابه

از بادیگارد تا بادیگارد | سفر دایره وار از خود به خویشتن
از بادیگارد تا بادیگارد | سفر دایره وار از خود به خویشتن

از بادیگارد تا بادیگارد | سفر دایره وار از خود به خویشتن

«من ادعا می کنم واکنشی ترین فیلمساز جمهوری اسلامی نسبت به انچه که در جامعه رخ میدهد ابراهیم حاتمی کیاست»
اکنون میان گذشته و آینده | چالش زمان حال در دنیای حاتمی کیا
اکنون میان گذشته و آینده | چالش زمان حال در دنیای حاتمی کیا

اکنون میان گذشته و آینده | چالش زمان حال در دنیای حاتمی کیا

فیلم بادیگارد آخرین ساخته ابراهیم حاتمی کیا فیلمی است نسبتا خوش ریتم، با افت و خیز فراوان و از نظر فن و تکنیک سینمایی در حد کاملا استاندارد و البته فیلمی است چند لایه و به تعبیر دقیقتر فیلمی است لابیرنتی یا هزارتویی.
چالش اطاعت در فیلم بادیگارد | درامدی بر مفهوم اطاعت و دستور
چالش اطاعت در فیلم بادیگارد | درامدی بر مفهوم اطاعت و دستور

چالش اطاعت در فیلم بادیگارد | درامدی بر مفهوم اطاعت و دستور

درباره بادیگارد یا محافظ و انجام کار از روی مزد یا از روی اعتقاد گفته ها و نوشته های مختلف از منظرهای متفاوت انجام شده اما آنچه ما در این نوشتار برآنیم تحلیل و تبیین مفهومی آن است سوالی که در صدد پاسخ به آن هستیم این است که اطاعت به چه معنا است ، چند گونه اطاعت را می توان شناسایی کرد و این انواع اطاعت جه تفاوتی با هم دارند.
بادیگارد بودن از منظر فقه | نگاهی به مفهوم جان و جانبازی در اسلام
بادیگارد بودن از منظر فقه | نگاهی به مفهوم جان و جانبازی در اسلام

بادیگارد بودن از منظر فقه | نگاهی به مفهوم جان و جانبازی در اسلام

بادیگارد اگرچه بهترین کار حاتمی کیا نیست اما باز به سیاق اثار گذشته اش مفاهیم و مضامین مهمی را در کار خود دارد.
سفر به انتهای شب | مروری بر زمینه های سینمای نوآر در فیلم بادیگارد
سفر به انتهای شب | مروری بر زمینه های سینمای نوآر در فیلم بادیگارد

سفر به انتهای شب | مروری بر زمینه های سینمای نوآر در فیلم بادیگارد

سکانسی قوی در شروع. تا تیتراژ تمام بشود ،همه چیز مشخص شده است؛ قصه ، قصه ادم هایی است که به سادگی در پی بالا رفتن از پلکان قدرت اند و ادم هایی که به اندازه کافی باهوش نیستند تا بدانند در چه وضعیت پیچیده و خطرناکی زندگی می کنند.
ابعاد واقع‌گرایی در فیلم ابد و یک روز
ابعاد واقع‌گرایی در فیلم ابد و یک روز

ابعاد واقع‌گرایی در فیلم ابد و یک روز

واقع گرایی مهمترین جریان سینمای ایران است. این جریان سینمایی بعد از موفقیت های آثار اصغر فرهادی که هم از نظر بازخورد جهانی و هم از نظر بررسی دغدغه های قشر متوسط ایرانی جایگاه محکمی پیدا کرد، سردمدار جهان بینی و نگرشی خاص به زندگی شهری و افراد جامعه ایرانی در بستر سینمای ایران شده است.
سیری در تاریخ رابطه سینما و واقعیت | مثلث واقعیت: دیدار، پدیدار، پندار
سیری در تاریخ رابطه سینما و واقعیت | مثلث واقعیت: دیدار، پدیدار، پندار

سیری در تاریخ رابطه سینما و واقعیت | مثلث واقعیت: دیدار، پدیدار، پندار

"لرزش تصویری در فیلمی به ما القا کننده واقعی بودن صحنه ای است که میبینیم، هرچند هرگز در نگاه واقعی خود لرزشی را حس نمیکنیم ولی لرزش در فیلم موجب میشود مخاطب احساس کند، با صحنه ای واقعی روبرو است، این واقعیتی است که سینما جایگزین واقعیت میکند"
Powered by TayaCMS