فیلم نوشت فیلم نوشت

بازنمایی زنان چادری در سینما ; نگاهی به فیلم چهارشنبه 19 اردیبهشت
بازنمایی زنان چادری در سینما ; نگاهی به فیلم چهارشنبه 19 اردیبهشت

بازنمایی زنان چادری در سینما ; نگاهی به فیلم چهارشنبه 19 اردیبهشت

کارکرد اساسی رسانه ها از جمله سینما عبارت است از بازنمایی واقعیت های جهان خارج برای مخاطبان واغلب دانش و شناخت مخاطبان از جهان به وسیله رسانه ها ایجاد می شودودرک آن ها از واقعیت به واسطه میانجی گری همین رسانه ها شکل می گیرد.رسانه ها جهان را برای ما تصویر می کنند واین هدف را با انتخاب و تفسیر خود در کسوت دروازبانی و به وسیله عواملی انجام می دهند که از ایدیولژی اشباع هستند.

مقاله

نویسنده پریسا راد
بازنمایی زنان چادری در سینما ; نگاهی به فیلم چهارشنبه 19 اردیبهشت

کارکرد اساسی رسانه ها از جمله سینما عبارت است از بازنمایی واقعیت های جهان خارج برای مخاطبان واغلب دانش و شناخت مخاطبان از جهان به وسیله رسانه ها ایجاد می شودودرک آن ها از واقعیت به واسطه میانجی گری همین رسانه ها شکل می گیرد.رسانه ها جهان را برای ما تصویر می کنند واین هدف را با انتخاب و تفسیر خود در کسوت دروازبانی و به وسیله عواملی انجام می دهند که از ایدیولژی  اشباع هستند.تصویری که ما به مثابه یک مخاطب از اقوام و اشخاص مختلف چون آفریقایی ها ، آمریکایی ها و...داریم،در موارد زیادی ناشی از تجربه مواجهه با گزارش هاو تصاویری است که به واسطه رسانه ها ارایه شده است.[1]

چادر به عنوان یک پدیده فرهنگی در حوزه پوشش زنان در ایران یکی از واقعیاتی است که در رسانه ها از جمله سینما بازنمایی شده است. این اثر در پی بررسی این تصویر سازی از چادر در مدیوم سینمایی و آثار این بازنمایی است.لازم است قبل از تحلیل بازنمایی این پوشش ، تصویری از ویژگی ها و کارکرد آن بدست دهیم.    

مهم‌ترین اقتضاء کارکردی چادر دافعه آن در ارتباطات اجتماعی، خصوصا در روابط میان فردی و گروهی‌ای که زنان خارج از چارچوب خانواده و روابط زنانه، برقرار می‌کنند، بروز می‌کند. دافعه مذکور لازمه حداکثری‌ترین حجاب حال حاضر دنیاست. به عبارت دیگر چادر با چاشنی سنگین‌ترین رنگ (مشکی)، نهایت پوششی است که می‌توان برای زنان در نظر گرفت، که نتیجه‌ای غیر از دفع نخواهد داشت. اصولا یک خانم محدودیت‌های این چنینی را جز برای ایجاد مانع فرهنگی در روابط با دیگرانی که علاقه و انگیزه‌ای برای رابطه با آن‌ها ندارد، بر نمی‌گزیند.[2]

چادر یک نه بزرگ به همه نامحرمان است و اصل اول در آن طرد همه است مگر این‌که صاحب این پوشش اجازه مراوده را به دیگران بیگانه بدهد. بدین ترتیب عقلا نمی‌توان پذیرفت که خانمی چادر به سر کند و در عین حال رفتارهای باز و  مراودات مستمر و طولانی مدت و ارتباطات سهل الوصول با نامحرم داشته باشد. روشن است که نمی‌توان به حرمت همه این نوع تعاملات حکم کرد ولی ناپسندی آن در فرهنگ دینی قابل انکار نیست؛ اما سخن اینجاست که عقلا و عرفا کسی که چنین سبک زندگی آزادانه ای  در مراودات اجتماعی و میان فردی خود برمی‌گزیند، دلیلی برای گزینش چادر به عنوان بالاترین پوشش از جهت القاء حیا در روابط انسانی را نخواهد داشت. حال مسئله در اینجاست که بازیگران نقش‌های چادر محور در عین پوشیدن سخت‌ترین حجاب، چگونه از نرم‌ترین روابط با نامحرمان برخوردارند؛ گپ زدن‌ها و هم صحبت شدن‌های طولانی هنر پیشگان چادر به سر با مردان نامحرم در نقش‌های مقابل و یکی به دو کردن‌ها، شوخی‌ها و زدن حرف‌های شبه عاشقانه و حتی عاشقانه و عاطفی هم از مصادیق چنین پدیده نتاقض اندود عجیبی است.[3] اما بالاتر از این‌ها اینک با تصویرهای غیر متعارف و غیر معمولی در برخی فیلم‌های سینمایی از زنان چادر به سر مواجهیم که شاید در میان شخصیت‌ها ‌و حتی تیپ‌های زنان غیر چادری سینما هم نادر و نامأنوس باشد. رفتارهایی از او سر می‌زند که به هیچ وجه با مختصات یک زن مأخوذ به حیا و با فرهنگ دینی سازگار نیست و گاه حتی از یک زن با حجاب حداقلی هم انتظار نمی‌رود.

از سوی دیگر زنان چادری یا اساسا حضور پررنگی در سینما ندارند یا اگر دارند اغلب در طبقات پایین اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به نمایش گذارده می‌شوند و دارای ضعف‌های عقلانی، تحلیلی، معرفتی و عملی هستند که در تضاد با شخصیت‌های زن غیر چادری نمود پررنگ‌تری دارد.



این‌که زن چادری در سینمای ایران با حداقل صفات کمالیه و حداکثر ویژگی‌های منفور و منزجر کننده[4] به تصویر کشیده می‌شود، رفته رفته کارکرد چادر را به عنوان یک عامل تمایز بخش و هویت آفرین به مخاطره می‌اندازد و یا آن را همنشین با هر رفتار نابهنجار و نا متناسب با حیا و عفت تراز چادر به مخاطب القاء می‌کند یا اساسا آن را پوششش زنی معرفی می‌کند که هیچ مخاطبی تمایل ندارد با او همذات پنداری نداشته و بیشتر به چشم «دیگری»به او می‌نگرد.

نهایت این‌که انگاره و پیشینه چادر در فرهنگ ما نهادینه شده است، به طوری که ذهنیت تاریخی و مذهبی ایرانیان از صاحب چادر انتظارات خاصی دارد. اگر آن انتظارات برآورده نشود، در رابطه آن‌ها با صاحب چادر اختلال ایجاد می‌شود و پس از مدتی و در صورت ادامه ناهنجاری‌ها اصل وجود این نوع حجاب برتر برای آن فرد زیر سوال می‌رود. بنابراین او مجبور است یا منش خود را با چادر تطبیق دهد یا چادر را به کناری وا نهد. آنچنان که بسیاری به یکی از این دو راه حل دست یازیده‌اند. اما القائات رسانه‌های تصویری از جمله سینما چنان است که گویی می‌توان راه سومی هم اختراع کرد و آن حفظ وجه مادی چادر البته منظور پارچه مشکی آن و در عین حال ملتزم نبودن به وجوه معنوی آن است.[5]

تطورات پوششی بی‌قاعده و ناموزون بخشی از زنان چادری ایرانی در دو دهه اخیر آسیبی است که تصویر ناهنجار ارائه شده از سوی سینمای ایران نقش به سزایی در تولید آن بازی کرده است. این روند در صورت عدم کنترل می‌تواند در فربه کردن این آسیب همچنان نقش آفرینی کند. الگوگیری مخاطبین از شخصیت‌های چادری رسانه‌ای که حالا برخی به شخصیت ماندگار در اذهان مخاطب تبدیل شدند، یکی از دلایل مهم دلیل باز تولید این طرز پوشش در دنیای واقعی است. باور مخاطب سینما اینک این است که چادر را می‌توان به عنوان یک عنصر مادی فارق از تمام عناصر معنوی‌ای که در خاستگاه فرهنگی آن، همنشینش هستند، به کار گرفت؛ حال آن‌که این رویکرد در کنار عوامل دیگر نقش پررنگی در تبدیل چادر به یک عنصر بی‌خاصیت دارد. این بی‌اثری برای چادر تا جایی پیش می‌رود که برخی شخصیت‌های چادری رسانه‌ای گاهی چادری و گاهی غیر چادری در رسانه‌ها و دنیای واقعی ظاهر می‌شوند تا چادر دیگر بخشی از هویت ثابت و ماندگار زن چادری به شمار نیاید، بلکه در حد لباسی قابل جایگزینی معرفی شود که ارزش ویژه‌ای برای صاحب آن ایجاد نمی‌کند؛ به طوری که برداشتن آن هرگز مفهوم تقلیل پوشش و به دنبال آن تقلیل حیا را در پی نخواهد داشت، آنچنان که در بر داشتنش دلالت بر مفهوم اثباتی نمی‌کند.


فیلم «چهارشنبه 19 اردیبهشت»

«چهارشنبه 19 اردیبهشت» فیلمی به کارگردانی وحید جلیلوند، نویسندگی وی و حسین مهکام و تهیه کنندگی محمد حسین لطیفی و علی جلیلوند ساخته سال 1393 است. این فیلم داستان مردی به نام «جلال» را روایت می‌کند که آگهی غریبی در یکی از روزنامه‌های صبح تهران منتشر می‌کند که در آن اعلام می‌کند می‌خواهد پول زیادی را به یک مستمند ببخشد. افراد زیادی گرد می‌آیند و پلیس مداخله می‌کند. جلال تصمیم می‌گیرد که بطور تصادفی یک نفر را از میان درخواست‌ها انتخاب کند؛ اما در این میان داستان دو زن، یکی دختر  نوزده ساله‌ای به نام «ستاره» که باردار است و دیگری «لیلا»، نامزد سابق او، چشمگیرتر است و داستان فیلم روی آن‌ها متمرکز می‌شود. این دو قصه دو اپیزود از فیلم و قصه مرد بخشنده اپیزود سوم فیلم را به خود اختصاص داده‌اند.

اپیزود اول:

داستان زنی به نام «لیلا» را حکایت می‌کند که شوهرش «علی» طی یک حادثه دچار بیماری صعب العلاجی می‌شود که کنترل اعضا و اعمال بدن خود را ندارد و برای درمان او به پول هنگفتی نیاز است. لیلا به ناچار برای امرار معاش در یک کشتارگاه مرغ کار می‌کند.او برای معالجه همسرش  به سراغ صاحب آگهی می رود و اتفااقا او را نامزد سابق خود می یابد... .


تحلیل شخصیت لیلا(زن مانتویی فیلم)

لیلا زنی صبور و وفادار به خانواده است. در شرایط بحرانی و با رنج فراوان از خانواده صیانت می کند. رفتار او با نامحرمان بسیار عفیفانه است.در مجموع زنی تمام عیار است که با وجود تلخی های فراوان با از خود گذشتگی سعی در بهبود وضعیت زندگی اش دارد.


اپیزود دوم

داستان دختری به نام «ستاره» را روایت می‌کند. ستاره دختری است که پس از فوت پدر و از دست دادن خانواده‌اش که در حادثه بم رخ داده است با خانواده عمه‌اش زندگی می‌کند. او در عین مخالفت خانواده عمه پنهانی با خواستگارش ازدواج می کندو باعث درگیری همسر پسرعمه می شود .


تحلیل شخصیت ستاره (زن چادری فیلم)

از سوی دیگر عملکرد او در طول داستان هیچ تناسبی با این سطح از حیا که به جرأت می‌توان گفت نمونه‌های دیگری از آن را کم‌تر می‌توان در فیلم‌های سینمایی یافت، ندارد. او بدون اذن و رضایت خانواده با پسری ازدواج کرده که فیلم مدعی است بارها به خواستگاری‌اش آمده. روشن است که صرف خواستگاری رسمی نمی‌تواند منشأ علاقه‌ای در این سطح شود که دختری پنهانی تن به ازدواج با خواستگار دهد، ناگزیر باید آشنایی قبلی و رابطه عاطفی عمیقی ناشی از روابط طولانی مدت و صمیمیت و علاقه مضاعف میان این دو در نظر گرفت تا بتوان ازدواج پنهانی‌ای که نتیجه آن است را درک کرد. چگونه یک دختر مأخوذ به حیا و چادری که در یک فرهنگ نسبتا مذهبی و یا حتی سنتی زندگی می‌کند، رابطه‌ای در این سطح با مردی نامحرم برقرار کرده و به حدی از صمیمیت رسیده که حاضر شده دور از چشم خانواده با او ازدواج کند و حتی بچه دار شود! چنین دختری به طور معمول حتی نمی‌تواند با یک نا محرم بیش از حد متعارف هم کلام شود چه رسد به ازدواج و ... . به نظر می‌رسد این شخصیت در میانه‌ای از حیا و بی‌حیایی دست و پا می‌زند. دارای رفتارهای دوگانه و متضاد است که با هم همخوانی ندارد. از یک سو حیا و معصومیت زاید الوصف و از سوی دیگر رفتار جسورانه و بی‌قاعده، باعث می‌شود مخاطب نتواند تصویر روشنی از ستاره داشته باشد، نمی‌داند حیا او را باور کند یا بی‌باکی و جسارت او را؛ او چگونه ارزش‌های اجتماعی و و خانوادگی را به راحتی در نوردیده و به همه آن‌ها پشت کرده است؟ رفتار او فاقد هرگونه محاسبه و عقلانیتی است. او ازدواج کرده و حالا می‌خواهد همسرش را به خواستگاری بفرستد تا خانواده را راضی کند. حال آن‌که به جای پنهان کاری و تحمل ننگ رسوایی می‌توانست با صداقت و صراحت از علاقه خود دفاع کرده و خانواده را راضی کند و یا از تمایل خود به این ازدواج صرف نظر کند، یا شخص معتبر و محترمی را واسطه کند و یا راه‌های دیگر. او نابخردانه‌ترین راه را انتخاب کرده است و مدام سعی می‌کند با دروغ گویی و قسم دروغ آن را پنهان کند. این‌که کارگردان فیلم ستاره را نماد نسل جوان امروزی در نظر گرفته که مظهر استقلال طلبی و سرکشی است، قبول؛ اما نکته اینجاست که چرا او یک دختر چادری است؟ چرا در نهایت معصومیت و حیا اینچنین دست به رفتارهای خارج از قاعده عرف و فرهنگ و ارزش‌های جامعه می‌زند؟


اپیزود سوم

روایتگر قصه جلال آشتیانی است که به دلایلی قصد دارد 30 میلیون تومان را به یک نیازمند ببخشد و برای یافتنش یک آگهی در روزنامه منتشر می‌کند. او در یک دفتر می‌نشیند و یکی یکی شرح حال افراد نیازمند را می‌شنود تا بتواند از میان آن‌ها فرد مستحق را بیابد.یکی از مراجعین زنی است که همسر کارگرش که بیمه هم نبوده در حین کار از ساختمان سقوط کرده و از دنیا می‌رود و کارفرما حقوق و دیه او را نمی‌پردازد.


تحلیل شخصیت زن مراجعه کننده(زن چادری)

این زن صراحتا در فیلم تعریف می‌کند که چگونه مورد تجاوز و تعدی کارفرمای همسر متوفایش واقع می‌شود. صدا در این بخش از فیلم قطع می‌شود و جزئیات ماجرا روشن نیست؛ اما اشک‌های زن و تأثر عمیقی که در چهره جلال هویداست، مخاطب را با خود همراه می‌کند. باز هم با یک زن چادری مواجهیم که در عین عفت و حیا، معصومیت و مظلومیت مورد تعدی و تجاوز قرار می‌گیرد. چادر پوششی  برای رعایت بالاترین مرتبه حیا و عفت در یک زن است. این ابزار همیشه کارکرد خوبی در برخورد با نامحرمان داشته و آن‌ها را وادار به حفظ بالاترین مرتبه احترام می‌کند. اما روشن نیست که چرا کارگردان زنان چادری را بستر مناسبی برای دریافت و انجام غیر محترمانه‌ترین و سخیف‌ترین رفتارها و ناهنجاری‌های اجتماعی می‌داند. این شخصیت را گرچه در دقایق کوتاهی می‌بینیم اما باز هم می‌توان پارادوکس چادری و ناهنجاری را دریافت کرد؛ این‌که با وجود رفتار عفیفانه مورد تجاوز و تعدی واقع می‌شود.


تحلیل بینامتنی فیلم چهارشنبه19اردیبهشت

نگاهی به ارتباط این فیلم با فیلم های دیگر فیلمساز، همچنین ارتباط فیلم های او با دیگر فیلم های سینمای ایران ما را به تصویر روشن تر ودرک عمیق تری از نگاه کارگردان به زنان چادری در فیلم های سینمایی می رساند.

فیلم «چهارشنبه 19 اردیبهشت» اولین فیلم بلند وحید جلیلوند است و پیش از این اثر سینمایی از او وجود ندارد تا رابطه‌اش با فیلم مورد بحث را به دست آوریم. فیلم دوم او «بدون تاریخ بدون امضا» در جشنواره س  ی و پنجم به نمایش در آمده و می‌توان ارتباط آن را با فیلم چهارشنبه حداقل از جنبه مورد نظر این اثر به دست آورد. در فیلم «بدون تاریخ بدون امضا» هم دو خانواده از دو طبقه متوسط و پایین را مشاهده می‌کنیم. باز هم زن چادری را در خانواده طبقه پایین اجتماعی می‌بینیم که چون فیلم «چهارشنبه 19 اردیبهشت» با فقر دست به گریبان است و زن مانتویی را در کسوت یک پزشک در طبقه متوسط چه بسا مرفه جامعه می‌بینیم که از همه مولفه‌های برتری فرهنگی از تحصیلات عالیه، موقعیت شغلی، پایگاه اجتماعی برتر و وضعیت اقتصادی مطلوب برخوردار است. این وضعیت نشان دهنده نگاه کارگردان به زنان چادری و غیر چادری و تعریف او از خاستگاه اجتماعی آنان است که در هر دو فیلم کاملا به آن پایبند بوده است.



بارزترین نمونه‌های نگاه فرودستانه به زنان چادری در سال‌های اخیر را، می‌توان در فیلم‌های اصغر فرهادی به وضوح مشاهده کرد. «راضیه» نام زن چادری فیلم «جدایی نادر از سیمین» است که به جرأت می‌توان آن را زشت‌ترین و تاریک‌ترین تصویر زن چادری در سینمای ایران دانست. او بسیار فقیر، پنهان کار و دروغگو بود. همچنین در فیلم «فروشنده» همسر مرد فروشنده با چادر ظاهر شد. او زنی بود بسیار معتقد و دیندار که خیلی عوامانه همسر خیانتکارش را دوست داشت و باز هم متعلق به طبقه فقیر جامعه بود.

زنی که یکی از دو شخصیت اصلی فیلم «بی‌خود و بی‌جهت» عبدالرضا کاهانی را عهده‌دار است، یک تازه عروس چادری و از خانواده مذهبی است که از قضا کاملا هم چادری نیست و داخل منزل و در مقابل دوست همسرش با پوشش مانتو ظاهر می‌شود؛ البته اینبار فقیر نیست. رفتارهای نسنجیده او واقعا بیننده را کلافه می‌کند. او به خاطر بارداری زود هنگام قبل از مراسم عروسی، اصرار دارد که ظرف یک روز وسایل منزل خود را در خانه دوست همسرش بچیند و تاشب ، مهمانی عروسی خود را برگزار کند  ولی تنش‌ها  و مشکلات موجود هرگز به او این اجازه را نمی‌دهد و نزدیک عصر مادرش به خانه اش سر می‌زند و به او می‌گوید که اصلا قرار نیست کسی به مهمانی بیاید و فقط با این برنامه ریزی می‌خواسته به دخترش ثابت کند که از پس زندگی‌اش برنمی‌آید. پوشش مادر عروس هم چادر است و زن بسیار خشن و غیر منطقی به نظر می‌آید. به نظر می‌رسد که اصلا در تربیت دخترش موفق نبوده است و ارتباط خوب و صمیمانه‌ای با او ندارد ؛ طوری که دختر با او راحت و صادق نیست و با پنهان کاری با او رفتار می‌کند.

نکته دیگر این که در یکی از دیالوگ‌هایی که میان این تازه عروس و داماد رد و بدل می‌شود، معلوم می‌شود که دختر به ازدواج با این پسر اصرار داشته است در حالی‌که تفاوت‌های فرهنگی و بینشی عمیقی ( داماد سازنده کلیپ‌های رقص و آواز برای کودکان است) میانشان وجود داشته و تازه داماد قصه بر آن تاکید داشته است، اما دختر همچنان بر موضع خود برای ازدواج پافشاری داشته و این هم یکی از نشانه‌های بی‌خردی دختر است. فیلم «به همین سادگی» یکی از معدود فیلم‌هایی است که یک زن چادری نقش محوری فیلم را به خود اختصاص داده است. «طاهره» در این فیلم زنی است با پوشش چادر که از یک خانواده عشایری است و زندگی آشفته‌ای دارد. وضعیت نابسامان فرزندانش او را عصبی کرده، همسرش به او بی‌توجه است و او قادر نیست به این اوضاع نابسامان، سر و سامانی بدهد.

شاید بتوان ادعا کرد تفکری که به تفکیک وطبقه بندی زنان با پوشش چادر و مانتو پرداخته است و زنان چادری را در پایین‌ترین رده‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جای می‌دهد در سینمای ایران فراگیر است؛ چه این که اساسا در سینمای ایران فیلم‌های زیادی که با حضور زنان چادری چه در نقش اصلی چه در نقش‌های فرعی ساخته شده باشد وجود ندارد و این به تنهایی نشانه غربت چادر در سینمای ایران وغرابت این سینما با پوشش اصیل زن ایرانی است. از سوی دیگر به نظر می‌رسد فیلم سازانی که زنان چادری را در فیلم‌های خود بازنمایی کردند، تفکر همسویی با یکدیگر داشته‌اند و تصویر مثبت، قابل قبول و حتی مطابق با واقعی از زنان چادری به نمایش نگذاشتند.




[1] .سروی زرگری،محمد،نظریه بازنمایی در مطالعات فرهنگی.

[2] .جعفری ،علی ، خانوم های چادری سیما، رواق هنر واندیشه،ش11.

[3] .همان.

[4] . مادر شوهر ترانه در فیلم "من ترانه15 سال دارم" ، مادر علی سنتوری در فیلم "سنتوری"، رییس زندان در فیلم "زندان زنان" ، نمونه هایی از تصاویر منفور از زن چادری در سینمای ایران است.

[5] .جعفری،علی،"خانوم های چادری سیما"، رواق هنرواندیشه،ش11.









----- 0 0
Powered by TayaCMS