9 بهمن 1396, 9:25
حریم شخصی اولین ساخته سینمایی احمد معظمی و اولین فیلمنامه امیر ساعتچی فرد از اواخر آذرماه امسال به سالن سینماها راه پیدا کرد. این در حالی است که این فیلم سال گذشته، بنابر نظر هیئت انتخاب جشنواره فجر از حضور در این جشنواره بازماند. در ابتدای امر نام فیلم «فضای مجازی» بود اما پیش از اکران نام فیلم به حریم شخصی تغییر یافت. اگر بخواهیم حریم شخصی را در رده ای از آثار سینمایی قرار دهیم می توانیم بگوییم از گروه فیلم های اجتماعی با دغدغه های مسائل روز است. در این فیلم هفتاد دقیقه ای بازیگرانی همچون اندیشه فولادوند، میلاد کی مرام، بهنوش بختیاری، رعنا آزادی ور، مهتاب ثروتی و امیر آقایی نقش آفرینی کرده اند.
احمد معظمی پیش از این همکاری هایی با تلوزیون داشته است. کارگردان جوانی که ساخت قسمت های فراوانی از مجموعه «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» و همچنین سریال «جاده چالوس» و فیلمی با همکاری پلیس فتا به نام «سایبری» از جمله آنهاست. نکته مشترکی که در کارهای قبلی معظمی می بینیم نگاه دغدغه مند او به مسائل روز اجتماع است. خود او در مصاحبه ای با باشگاه خبرنگاران جوان در بهار 96 درباره حریم شخصی گفته بود: «هدف اصلی ما مخاطب عام و مردم کشورمان هستند. در این فیلم به موضوع فضای مجازی و استفاده نادرست از تلگرام می پردازیم». با دقت به همین جمله می توان به شیوه برخورد کارگردان با سینما و هنر تصویری پی برد. نگاهی موضوع محور که قصد دارد در خلال به تصویر کشیدن یک داستان، مسائلی بیرونی و آموزشی را به مخاطب عام و مردم گوشزد کند. به هر حال در میان همه شیوه های هنری، این شیوه نیز می تواند در صورت اجرای درست، یکی از مایحتاج معنوی جامعه باشد. احمد معظمی سعی می کند هنرمندی از این جنس باشد. همین طور که در سریالهای تلوزیونی هم همین مسیر را رفته است. اما باید دید آیا در این فیلم توانسته است در این مسیر موفق باشد؟
تیتراژ فیلم حریم شخصی با بخش ابتدایی آیه دوازده سوره حجرات آغاز می شود. آیه ای در مذمت بدگمانی بیجا. «ای کسانی که ایمان آورده اید از گمان فراوان بپرهیزید زیرا پاره ای از گمانها در حد گناه است». استفاده از یک آیه یا یک جمله رسمی مرسوم و مقبول برای نشان دادن تم و محتوی درونی فیلم است. به عنوان مثال فیلم سامورایی ژان پیر ملویل با جمله ای از یک کتاب مقدس سامورایی در باره منش سامورایی بودن آغاز می شود. با اینکه این فیلم در فضای گنگستری فرانسه و با بازی آلن دلون می گذرد اما همان جمله اولیه درک درونی مخاطب را نسبت به اثر هدایت می کند. در واقع این کلمات به ما این نکته را می باورانند که قرار است با اثر یک دست و همگن و همگرا در بیان مضمون روبرو شویم. این همان چیزی است که در فیلمنامه نویسی با عنوان ایده ناظر از آن یاد کرده اند. همچنین اشاره ابتدایی به ماجرای تاریخی نیچه و مردی که به اسبش شلاق می زد، داستان فیلم «اسب تورین» بلاتار را به ماجرای فراتر از داستان فیلم گره می زند و تمامی مضمامین فیلم را تحت تاثیر قرار می دهد و به نوعی به مخاطب می گوید این اسب و این مرد همان مرد و همان اسب ماجرای واقعی نیچه است. احمد معظمی هم با آوردن این آیه به مخاطب چند نکته را می گوید: اول اینکه داستان این فیلم درباره بدگمانی است. دوم اینکه اگر در فیلم شخصیتی به شخصیت دیگر بدگمان شد در حال اشتباه است و نکته سوم مورد خاصی است که در فیلم دیده می شود: مردی در ویلای یک آدم غریبه به مهمانی دعوت شده است. لباسش بوی دود می گیرد و سر کمد لباس صاحب ویلا می رود و در آنجا با عکس هایی مواجه می شود که عکس زنش با همان مرد غریبه است در آتلیه. ناگهان مخاطب با سوال مهمی مواجه می شود که در خلال پیام فیلمساز به ذهنش خطور می کند: ای کسانی که فیلم را می بینید اگر عکس زن خود را با مرد غریبه ای در ویلای او دیدید حق بدگمان شدن ندارید.
اما فیلم به کجا می رود؟ در ادامه مباحث دیگری مطرح می شود که اصلا از آیه اولیه، از حرف اصلی فیلمساز فاصله می گیرد. خیانت، که اغلب شخصیت ها انگار در فضای مجازی دچار آن شده اند. تجسس در حریم شخصی اطرافیان. قتل. عشق سادومازوخیستی. مردسالاری و خیلی از نکاتی که باعث می شود رشته اصلی داستان از دست فیلمساز خارج شود. به نظر می رسد فیلمنامه نتوانسته مورد خوبی برای بدگمانی مطرح کند. طبق ادعای فیلمساز، فیلم برای عامه مردم ایران ساخته شده و اگر شناخت کمی هم از جامعه ایرانی داشته باشیم نمی توانیم از مرد ایرانی توقع داشته باشیم در چنین شرایطی به زن خود بدگمان نشود و نسبت به عکس هایی که دیده، سوال نکند.
حریم شخصی در حال روایت طبقه متوسط است. طبقه ای که در هر دوره شکل عوض می کند. آدم هایی که می خواهند یک مدت محدودی خوش گذرانی کنند اما یک اتفاق ناگوار همه چیز را خراب می کند. از این بابت و البته برخی اتفاقات عینی فیلم شباهت زیادی به فیلم «درباره الی» دارد: زن جوانی که می میرد، دروغهایی که باعث شده تا زن جوان به همراه همسرش به ویلایی که نباید می آمدند بیایند، رازهایی که در مرگ زن جوان است. اما تفاوتی که وجود دارد این است که طبقه متوسط در «حریم شخصی» چند پله بالاتر از طبقه متوسط «درباره الی» است. اگر در «درباره الی» طبقه متوسط به یک ویلای اجاره ای می روند در این فیلم کلید ویلای یکی از اقوام را در دست دارند. ویلایی بسیار لوکس تر. بر خلاف فیلم درباره الی، طبقه متوسطِ فیلم حریم شخصی ماشین شاسی بلند دارند و لباسهای شیک تری پوشیده اند و معلوم است وضع بهتری دارند. نکته دیگری که به طبقه متوسط اضافه شده شبکه های اجتماعی است و عکس هایی که دائم از خود در شرایط مختلف می گیرند و در گروه ها می گذارند. در این بین زن سرایدار(بهنوش بختیاری) که باردار است با گوشی مدل بالای خود(که برای مهمانان عجیب است) وارد می شود و توسط طبقه متوسط به سخره گرفته می شود چون کار کردن با گوشی را بلد نیست. همین طبقه متوسطی که نسبت به دوران درباره الی رشد کرده و صاحب ماشین شاسی بلند شده هنوز خرید یک گوشی مدل بالای موبایل برایش موضوعیت دارد که نشانگر این است که عدم تناسبی در سیر پیشرفت این قشر متوسط را شاهد هستیم. اگر این قشر در تمام زمینه های مالی و حتی فرهنگی رشد کرده بود اینطور برداشت می کردیم که فیلمساز به رشد طبقه متوسط در سالهای اخیر معتقد است اما می بینیم که انگار تنها در برخی چیزها مثل ویلا، ماشین و لباسها رشد کرده و نه در تمام مولفه ها و این خود می تواند در نهایت به شلختی روایت منجر شود. به این دلیل که ما نمی توانیم در نهایت به سطح مالی و اجتماعی شخصیت هایی که فقط یک شب آنها را در ویلا می بینیم و چیزی از زندگی بیرونی آنها نمی دانیم پی ببریم. عدم توازن در سطح دانش و زندگی شخصیت ها از سرایدار و زنش تا بقیه شخصیت ها یکی از مشکلات شخصیت پردازی این فیلم است.
یکی از نقدهایی که می شود به آثار اصغر فرهادی وارد کرد این است که اتفاقات و حوادث در فیلم های او بیش از حد دچار چیدمان تصنعی هستند اما در نهایت منطق روایی در داستانهای فرهادی وجود دارد.
در فیلم حریم شخصی نیز که گفتیم شباهت بسیاری به درباره الی دارد با چیدمان حوادث طرف هستیم اما با بررسی ارتباط سکانس ها می توان فهمید که برخی لحظه ها بدون منطق و فقط برای پیشبرد داستان در فیلم گنجانده شده اند و برخی رفتارها از شخصیت ها می بینیم که ارتباطی با جایگاه آنها در فیلم ندارد و همین مسائل در حین دیدن فیلم سوالاتی را در ذهن مخاطب ایجاد می کنند و مانع از ارتباط درست او با فیلم می شود. مثلا مرد چرا باید در خانهی کسی که نمی شناسد پای کمد لباس او برود و لباس بردارد.(تنها برای این که فیلمنامه نویس می خواهد راهی باز کند تا او با عکس های زنش مواجه شود. آیا راه دیگری نبود؟) مردی که به لباس پوشیده زنش در آن جمع مختصر دوستانه گیر می دهد، مردی که از باردار بودن زنش بی خبر است(به سبک مردهای قدیم) و به همان سبک، حرف حرفِ اوست و به زنش گیر می دهد و در نهایت دست روی او بلند می کند اصلا در چنین جمعی، در یک مهمانی امروزی چه کار می کند؟ معلوم نیست خواهرزنش(مهتاب ثروتی) چرا در پایان تازه یادش می افتد که چه کسی خواهرش را کشته و قبل از آن به کس دیگری شک داشته. چیدمان حوادث بسیار دم دستی است گویی فیلمنامه نویس اولین احتمالی که به ذهنش رسیده را روی کاغذ آورده تا در نهایت بر پرده اکران سینما ببینیم. فیلمنامه آنقدر شتابزده نوشته شده که نه به حرف خود و نه به داستان و نه به شخصیت های خود وفادار است. فیلم شروع می شود که آسیبی اجتماعی را به مردم گوشزد کند و خیلی زود تمام شود و همین باعث می شود که مخاطب نمی داند شبکه اجتماعی دقیقا در این میان چه قدر بیش از سایر پدیده ها و مسائل مقصر بوده است. اعتیاد، عکاسی در کویر، مهمانی رفتن در ویلای ناشناس، کله پاچه خوردن، عاشق شدن و البته بدگمان شدن و چند چیز دیگر را می توان از دید فیلمساز به عنوان آسیب اجتماعی مطرح کرد چون در پیامدی که در پایان می بینیم همه آنها شاید حتی بیش از شبکه اجتماعی در این میان تاثیرگذار بوده اند.
فیلم حریم شخصی مقداری از چه کسی امیر را کشت را در خود دارد و مقداری از درباره الی را و در نهایت با یک پایان باز تمام می شود. پایانی خیلی باز که گویی اصلا پایان نیست. داستان ناتمام می ماند. آشفتگی در کلام و در کاربرد عناصر قصه گویی باعث شده فیلم حریم شخصی تجربه ناموفقی برای فیلمسازش باشد. فروش پایین و عدم موفقیت در جشنواره خود گواه ناموفق بودن این فیلم است که حاصل شتاب زدگی است. فیلمسازی که در عرض دو سه سال، صد و بیست قسمت از سریال «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» را می سازد باید در تغییر مدیومی که داده، شیوه کار خود را نیز تغییر دهد اما با دیدن فیلم حریم شخصی می توان به این نیتجه رسید که فیلمساز هنوز در حال و هوای سریالهای چند صد قسمتی سفارشی است و درک درستی از سینما و فیلم بلند نداشته است.
در پایان باید به این نکته اشاره کرد که امسال موج فیلم هایی با موضوعیت شبکه های اجتماعی در سینمای ایران به حرکت درآمده است که از جملهی اینها فیلم «جشن دلتنگی» ساخته پوریا آذربایجانی است که باعث می شود در اصالت این فیلم و فیلم هایی از این دست با دیده تردید نگریست. وقتی یک موضوع تبدیل به یک موج می شود و نه جریان، همواره شتابزدگی در تحلیل موقعیت و شیوه ارائه مفاهیم حرف اول را می زند. به مانند جشنواره های موضوعی که سالانه تعداد زیادی از فیلم ها را به سمت خود می کشد و پس از عدم طرح آن موضوع در جامعه یا کمرنگ شدن موضوعیت بحث، آن آثار نیز به دست فراموشی سپرده می شوند به این دلیل که تولید کنندگان آن آثار به مفاهیم موازی انسانی-ابدی نمی اندیشند و تنها به فکر این هستند که به شکلی واضح و نمایان موضوع مورد نظر را به نمایش بگذارند و این با زیبایی شناسی هنر در تعارض است.