بهجرات
میتوان گفت فیلم گیتا یکی از قویترین ملودرامهای چند سال اخیر سینمای ایران
است. داستان زندگیای که به آتش کشیده میشود و بهمانند ققنوس دوباره سر از
خاکستر خود بیرون میآورد.
گیتا
(مریلا زارعی) و امیر (حمیدرضا آذرنگ)، فرزند راه دور دارند، متین.
متین، پسریست وابسته به خانوادهی گرمشان و هر فرصتی که دست دهد با مادر و پدرش
تماس میگیرد و آنها را در جریان امور زندگی و تحصیلیاش میگذارد.
گیتا نهتنها
مادری مسئول، بلکه دوستی خوب و پرستاری دلسوز و مسلط به کار و خویشتن نیز هست. زنی
مقاوم مینماید که سعی میکند درک بهتری از جامعه امروزی داشته باشد و برخلاف
برادرش فرهاد (نادر فلاح) و خانمش، از موزیسین ِ خیابانی بودن پسر آنها
کیان، خجالت نمیکشد، بلکه شاید بهعنوان عمهای مهربان مشوقش هم باشد.
امیر
مردی سرزنده و خندان است و یک استقلالی دو آتشه که با متین بر سر تیم باشگاهی شوخی
دارد. مشکلات زندگی و فشار مالی که تحصیلات ِ خارج از ایران ِ متین برای او ایجاد
کرده، نتوانسته ذرهای از محبت و شادی این مرد بکاهد.
خبر
بارداری گیتا، او را بهم میریزد و امیر را شادتر از قبل میکند. گیتا انتظار
بارداری نداشته و نمیداند چطور این مطلب را برای متین توضیح دهد. گیتا از درون
درگیر موضوعیست و میخواهد این مشکل را باخودش حل کند که خبر از دست رفتن متین،
مسیر زندگی او و امیر را عوض میکند.
فیلم
مملو از ملودرامهای زیبا و تاثیرگذار است و مخاطب بهسختی میتواند در برابر این
همه حس ِ خالصانه و عاشقانه پدر و مادری داغدیده اشک نریزد. لحظهای که گیتا
متوجه مرگ متین میشود، موسیقی ِ آرام و بهجای فیلم و جیغ زن باردار و صد البته
بازی فوقالعاده خانم زارعی، ملودرام نفسگیری ایجاد میکند. از دیگر ملودرامهای
فیلم میتوان به مسواک جا مانده متین در خانه پدریاش، بوسیدن خال دست نسترن،
تحویل گرفتن جسد متین توسط امیر، دیدن جوانان مشتاق فوتبال در روز دربی تهران و
بالا رفتن امیر از دکل و گریهاش در آنجا به دور از هیایوی شهر، زمانی که دیگر
چیزی برای ترسیدن ندارد، اشاره کرد.
بعد از
مرگ متین، کمکم فروپاشی مادر را میبینیم. فروپاشیای که زندگی او و امیر را هم
در مرز نابودی قرار میدهد. مخصوصا زمانی که نسترن (سارا بهرامی) مادر حقیقی متین
به ایران بازگشته و امیر این مسئله را از گیتا پنهان میکند. وقتی که دو
مادر سر خاک متین روبهرو میشوند و گیتا متوجه میشود که متین میدانسته او
مادر بیولوژیکیاش نیست، دیوانه میشود. هرگز نمیخواسته فرزندش این موضوع را
بداند.
فیلم
کشمکشهایی دارد از بودن و نبودن، زایش و مرگ، راست و دروغ، حس مادری و حس پدری،
آشکار و نهان، مادری که بهدنیا میآورد و مادری که بزرگ می کند، مسئولیتپذیری
یا فرار، وفاداری و خیانت، قضاوت کردن یا فرصت دفاع دادن.
گیتا حس
میکند نه فقط متین را از دست داده، بلکه با همسر، برادر و دوستش (بهناز جعفری) هم
غریبه شده و دیگر آنها را نمیشناسد. به امیر و نسترن شک کرده و فکر میکند امیر
پدر بیولوژیکی متین هم بودهاست. به او زخم زبان میزند و متهمش میکند که متین را
هرگز جای فرزند واقعیاش ندیده.
فیلم
گاهی لغزش دارد، لغزشهایی قابل اغماض. هرگز انسجام و پیوستگی فیلم از دست نمیرود
و فقط گاهی ریتم، کندتر از حد انتظار میشود؛ ولی دوباره به خط اصلی باز میگردد و
قدرتمند ادامه میدهد. بازی هنرمندانه خانم زارعی و آقای آذرنگ، که ذره ذره
حالات احساسی و روانی مادر و پدری داغدار را منتقل میکند، مخاطب را شدیدا تحت
تاثیر قرار میدهند و با این زوج و فراز و فرود زندگیشان، همراه میکند.
حالا که
متین نیست و گیتا دیگر فرصت توضیح دادن به او را ندارد، سعی میکند فرزندش را از
نو و از لابهلای شعرهایش، وسایلش، از دید کیان و نسترن و شبکههای اجتماعیاش
بشناسد. هر چه گیتا در شناخت متین جلوتر میرود، بیشتر متوجه می شود که او فرزند
خودش و امیر است. گیتا دوباره متین را کشف میکند و به شناختی مجدد از او میرسد.
حالا متوجه میشود که در مورد امیر بیانصافی کرده و او برای متین پدری رفیق و
قابل اطمینان بوده. گیتا و امیر دوباره به زندگی برمیگردند و منتظر آمدن تارای
کوچک میمانند.
زمانی شک
گیتا در مورد احساسات متین نسبت بهخودش کاملا به یقین تبدیل میشود که نزد نسترن
میرود و با او حرف می زند. دو زن خاطرات دور و نزدیکشان با متین را با هم در
میان میگذارند. متینی که مادر برایش یکتا و فقط گیتا بوده.
نشان
دادن فیلم ۶۰ ثانیهای که امیر قبل از مرگش ساخته بود،
بهترین پایان برای فیلم بود. پایانی که دوباره بر عشق و علاقه او به مادر و پدرش
تاکید میکند. والدینی که گرچه متین ژنهای آنها را نداشت؛ اما فرزند حقیقی و
دلبندشان بود.
منبع :hengamehnahid.com