فیلم نوشت فیلم نوشت

مصادره و ماجرای غم انگیز زن در سینما
مصادره و ماجرای غم انگیز زن در سینما

مصادره و ماجرای غم انگیز زن در سینما

هنوز و بعد از گذشت حدود سه ماه از جشنواره فیلم فجر(سی و ششم) و دیدن فیلم سینمایی مصادره ، طعم تلخ تماشای آن هم زمان با اکران های نوروزی و فروش بالای این فیلم ذایقه ام را می آزارد. مصادره را شاید بتوان اروتیک ترین فیلم سینمای ایران پس از انقلاب برشمرد. این فیلم به شدت بیمار است و گویا به جز شوخی های سخیف جنسی حتی با دستمایه کردن یک کودک یا نوجوان راهی برای خندان و شادکردن مخاطبانش ندارد.

مقاله

نویسنده پریسا راد
مصادره و ماجرای غم انگیز زن در سینما

هنوز و بعد از گذشت حدود سه ماه از جشنواره فیلم فجر(سی و ششم) و دیدن فیلم سینمایی مصادره ، طعم تلخ تماشای آن هم زمان با اکران های نوروزی و فروش بالای این فیلم ذایقه ام را می آزارد.

مصادره را شاید بتوان اروتیک ترین فیلم سینمای ایران پس از انقلاب برشمرد. این فیلم به شدت بیمار است و گویا به جز شوخی های سخیف جنسی حتی با دستمایه کردن یک کودک یا نوجوان راهی برای خندان و شادکردن مخاطبانش ندارد.

 به نظر می رسد نظریه های روانکاوی فیلم برای تحلیل شخصیت و جنبه های ناپیدای روحی سازندگان این فیلم و فیلم های مشابهی چون اکسیدان که به شکلی گسترده و عریان از شوخی های جنسی برای خندان مخاطب استفاده کردند، گزینه های مناسبی باشند.  از مهمترین این نظریه ها روانکاوی "فروید " است که با مبنای "ضمیر ناخودآگاه" به بررسی عمیق ترین لایه های روحی افراد می پردازد، یعنی بخشی از روان که از دسترس آگاهی خارج شده ولی به کنترل رفتار فرد ادامه می دهد.[1] در این نظرگاه ناخودآگاه از یک سو منشأ تراوشات ذهنی  یک فیلمساز و هنرمند  در اثر هنری او یعنی فیلمش است، یعنی این ناخوآگاه فیلمساز است که به شکل  غیرمستقیم او را به خلق یک اثر هنری اروتیک فرامی خواند. از سوی دیگر فیلم و سینما به دلیل تأثیرگذاری بر ضمیر ناخوآگاه بشری ، به شیوه ای انکار ناپذیر و به مدد تمهیدات هنری می تواند ، تأثیر عمیقی بر روان مخاطب بر جای گذارد. یکی از بهترین این شیوه ها قرار دادن مخاطب در وضعیت کمیک و خنده دار است که می توان از طریق آن به راحتی به درون روحش نفوذ کرد.

نظریه های " صنعت فرهنگ و فرهنگ توده " هم جنبه های دیگری ازاین نوع فیلم  سازی را تحلیل می کنند. این نظریه ها ضمن تأکید بر سلطه فرهنگی و سرکوبی ناشی از عقلانیت ابزاری در جهان جدید ، فعالیت مؤسسات رسانه ای و اطلاع رسانی چون رادیو ، سینما، تلویزیون و مطبوعات را تولید تخدیر کننده محصولات فرهنگی ، ایجاد بازارهای وسیع تر و سازگاری سیاسی می دانند.[2]



اما از میان همه موضوعات ریز و درشت  که این فیلم با آن موقعیت خنده آور خلق کرده است،  تصویری که از زن بازنمایی می شود، همان تصویر زن در سینمای فارسی را تداعی می کند. یک زن خواننده و نوازنده کافه ای که از هنر چیزی نمی داند و در اولین سکانس حضورش در فیلم در یک کافه مشغول آوازخوانی و رقصیدن است و شخصیت محوری داستان مدام برای دیدن این زن به کافه معهود رفت وآمد می کند. اگرسری به آرشیو فیلم های قبل از انقلاب  بزنیم این تصویر را حتی در فیلم های قهرمان پرور آن دوران هم به وفور می یابیم. این زن در فیلم درگیر رابطه ای دیگر با مردی دیگر است.با این وصف شخصیت اصلی  به عنوان یک مرد ایرانی مسلمان که اتفاقاَ این جنبه  های شخصیت او در سکانس های دیگر مورد  تأکید است ، عاشق این زن می شود و  دخالت عطاران (هنرپیشه مرد فیلم) در دعوای زن و شوهر که گویا از رفتارهای غیرمتعهدانه زن در روابط با مردان دیگر ناشی می شود، به ازدواج این دو منجر می شود.


تکثیر یک  تصویر قدیمی

این فیلم با به کارگیری یک زن غیرمسلمان  در فیلم سعی داشته تا از همه پتانسیل های جنسی یک زن برای جذب مخاطب استفاده کند. شاید بتوان ادعا کرد که پس از گذشت قریب به چهار دهه از انقلاب اسلامی ، رسانه های ایرانی خصوصاً سینما نتوانسته تصویر روشن و واضحی از یک زن انقلابی به مخاطبین خود چه در داخل کشور و چه در جشنواره ها و حضورهای عمومی  خارجی  به نمایش گذارد. شاید حتی گفتمان انقلاب اسلامی در حوزه نظریه پردازی  هم نتوانسته این تصویر را تئوریزه کند و پشتوانه های تفکری و مفهومی آن را برای فیلم سازان فراهم آورد. اما روشن است که این خلاء  مجوزی برای سقوط فیلم سازان در بازنمایی تصویر زن  به دره عمیق ابژه سازی و استفاده ابزاری از او برای تولید لذت بصری در یک فیلم طنز نخواهد بود. این که زنی از اهالی آمریکای لاتین که در کشور محل زندگی خود اصلا خوشنام نیست ، برای اجرای موسیقی محلی کشورش وارد ایران شود و با یک ایرانی «ابله » ازدواج  کند و صاحب فرزند شود؛ با یک تیر دو نشان می زند ؛ هم زن را ملعبه میکند و هم مرد ایرانی را موجودی نادان و فاقد ارزش های اولیه انسانی معرفی می کند ، که به سادگی فریفته ظواهر زنی می شود که خاستگاه فرهنگی و اجتماعیش با او هیچ تناسبی ندارد و تنها به خاطر جاذبه های زود گذر او را برای ازدواج ، زندگی و مادری فرزندش برگزیده است. این تفاوت ها پس از مهاجرت به آمریکا و در برخوردهای زن با مردان مختلف در شهر محل زندگیش و ارتباطات نزدیک و صمیمانه با همسر سابقش و همچنین وضعیت مادر او که حدود هفت سال در وضعیت نامعلومی از خانواده دور بوده ، برای مرد قصه آشکار می شود. و دقیقاً به همین دلایل مرد داستان به همراه فرزندش  و با سرخوردگی تمام از این زن جدا می شود . گویا نویسنده قصد داشته با گنجاندن این بخش ها در فیلم علاوه بر خلق موقعیت های کمیک جدید ، به نوعی جبران مافات کند و بگوید زن غربی بی بند و بار، غیر قابل اعتماد و نامناسب برای ازدواج است! اما پیش بردن قصه به این شکل از بار منفی آن در باز نمایی زن و شکل ارتباط گیری مرد  برای ازدواج با او نمی کاهد.

بعد ها زمانی که پسر این مرد بالغ شده ، باز هم در یک نگاه و فقط به خاطر درگیر شدن با جاذبه های ظاهری دختری که اوهم در رسانه های اپوزسیون به همراه پدرش فعال است ، درگیر روابط عاطفی می شود. این مدل از تصویرسازی و اصالت دادن به جاذبه های جنسی زن در روابط میان زنان و مردان که منجر به ازدواج می شود ، باعث پررنگ شدن این جنبه ها در اذهان مخاطبین شده و با تکرار آن در دراز مدت تغییر ذایقه و تغییرات فرهنگی را در پی دارد. ازدواج هایی بدون در نظر گرفتن ملاک های عقلایی ، دینی و فرهنگی نتایجی چون رشد آمار طلاق ، از هم گسیختگی های خانوادگی  و در نهایت تزلزل بنیان های فرهنگی  جامعه را نتییجه می دهد.

گفتمان انقلاب اسلامی برای حفظ و بقای خود در میان تولیدات انبوه رسانه های گفتمان مقابلش به تولید محصولات فرهنگی  خصوصاً در عرصه فیلمسازی ،  برپایه ارزش های ناب دینی و ملی خود نیاز مبرم دارد ؛ تا بتواند فرهنگ عمومی مردم را در راستای همین ارزش ها جهت دهی کند. این مهم بدون سیاستگذاری های درست در عرصه های فرهنگی از جمله  جلوگیری از ساخت فیلم ها و برنامه های تخدیری امکان پذیر نیست.  روشن است که مسأله این فیلم و فیلم هایی از این دست طنز بودن و خندان مردم نیست ، چه این که وجود چنین آثاری نیاز یک جامعه متعادل است . اما بحث در کیفیت تولید چنین آثاری است که به جای رشد فرهنگی ، ارمغانی جز افول فرهنگ اصیل جامعه ایرانی ندارند و جامعه را به قهقراء می  برند. قطعاً تولید  فیلم هایی از این دست و تشویق مخاطب عام برای دیدن آن ، به بهانه شاد بودن و خندیدن با قرار دادن او در معرض موقعیت های کمیک غیر اخلاقی قطعاً از سوی سازندگان فیلم با اهداف اقتصادی و به دست آوردن گیشه  همراه است. اما  فیلم از سوی نهادهای رسمی که مجوز ساخت و اکران این فیلم ها را در یک کشور انقلابی و اسلامی که ادعای صدور ایده خود به کل جهان را دارد ، توجیهی جز تولید فرهنگ توده ای به عنوان فرهنگ جهت داده شده ، غیرخودجوش ، تحمیلی  و شیءواره ، که تأثیرات ساکت کننده سرکوب گرانه و بی حس کننده بر مردم دارد،[3] قابل توجیه نیست. شاید سرگرم شدن مردم به تولیدات فرهنگ توده وار از دغدغه مندی های اقتصادی و سیاسی آنان کم کند و سیاستمداران و سیاستگذاران راحت و بی دغدغه به کار خویش مشغول باشند و مطالبات مردمی به حداقل خود برسد . در این میان البته زنان همیشه گزینه های خوبی برای استفاده ابزاری ساختارهای قدرت برای رسیدن به اهداف سیاسی و اقتصادی خویش هستند . زنان به خاطر زمینه های تکوینی که در خود دارند ، جذابیت هر اثر هنری را به طور  فزاینده افزایش می دهند و مخاطبین بیشتری  جذب می کنند. این است وضعیت بازنمایی زن در سینمای انقلاب اسلامی که  قصد داشت با ظهور خود زنجیرهای جاهلیت مدرن را از پای زنان ایران باز کند و آنان را به نور ایمان زینت دهد و ملاک ارزشمندی را تقوا و تقرب به خداوند معرفی کند و این الگوی الهی را به همه زنان جهان معرفی نماید ! این بازنمایی شیء واره زن در سینمای انقلاب اسلامی ماجرای غم انگیزی دارد که حکایتش همچنان باقی است.....

 



[1] .زعفرانلو، شهرام ، سینما و روانکاوی فروید(1)، خبر آنلاین: خبرگزاری تحلیلی ایران.

[2] .مهدی زاده، سید محمد،نظریه های رسانه اندیشه های رایج و دیدگاه های انتقادی، ص183.

[3] . مهدیی زاده، همان،ص183-184








----- 0 0
سینمای پناهنده به بهانه اکران فیلم سینمایی تگزاس
سینمای پناهنده به بهانه اکران فیلم سینمایی تگزاس

سینمای پناهنده به بهانه اکران فیلم سینمایی تگزاس

نمایش فیلم تگزاس در روزهای اخیر نشان می دهد که مسعود اطیابی تغییر بزرگی در رویه فیلمسازی خود داده است. او که پیش از این با فیلمی درباره حوادث هشتاد و هشت نشان داده بود که در فکر پرداختن به مسائل جدی و حرکت در راستای سینمای اجتماعی است، حالا با تگزاس به جریان فیلم های پرفروشی پیوسته که اتفاقا بر خلاف فیلم قبلی اش دچار موانع ممیزی و عدم مجوز اکران نشده و با توجه به فضای سینمای ایران، سود قابل توجه‌ی را به جیب تهیه کننده واریز می کند.
گل دادن درخت پیر ; نگاهی به فیلم خجالت نکش
گل دادن درخت پیر ; نگاهی به فیلم خجالت نکش

گل دادن درخت پیر ; نگاهی به فیلم خجالت نکش

خجالت نکش، یک فیلم مفرح است. فرحبخشی این فیلم نه از شوخی ها و تکه کلام ها، بلکه به جهت دنیای درونی فیلم است. دنیایی که در آن کودکی متولد می شود و پیری و گذر سن، مانعی برای زایش نیست. در روستای کوچک و کم جمعیت مهمت اباد، 231 نفر زندگی می کنند و این فیلم به ما می گوید که این جمعیت چگونه به اندازه یک نفر بیشتر می شود. اگر بزرگ ترین خطری که یک فیلم سینمایی را تهدید می کند،سترونی جهان داستانی آن است، باید گفت که فیلم خجالت نکش لا اقل در مضمون خود از این ایراد بزرگ مبرا است.
Powered by TayaCMS